دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شعر عاشورایی ناصر فیض
برادری به وفاداری تو معنی یافت

شکست باورت ای کوه پشت خنجر را    نشاند در تب شک غیرت تو باور را

 

برادری به وفا داری تو معنی یافت    که از گلوی تو فریاد زد برادر را

از روز اول

گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم

صاحب اشک! همه اسم تو را با همان اشک‌ها صدا کردیم

 

شیر می‌داد مادر و فکرش پیش شش‌ماهۀ تو بود انگار

شیر مادر اگر کمی خوردیم به علیاصغر اقتدا کردیم

می‌خواست تا رها شود از دست چاه خویش

از کوچه‌های خاطره‌هایش عبور کرد پلکی زد و دوباره خودش را مرور کرد

 

می‌کرد حس، بزرگی بار گناه خویش می‌خواست تا رها شود از دست چاه خویش

ایستگاه محرم

رنگ از رخ سپید ورق هم پریده است

شعرم به ایستگاه محرم رسیده است

 

ترسیده‌ام که لب به سخن وا نمی‌کنم

تیغ سکوت و غم نفسم را بریده است

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

آماده می‌شوم که فراهم کنی مرا خرج عزای ماه محرم کنی مرا

 

آشفته‌ام، به سینه‌زدن عادتم بده تا در صفوف نوحه منظّم کنی مرا

حسینیۀ خدا

از عرش از میان حسینیۀ خدا آمد صدای نالۀ «حیّ علی العزاء»

 

جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد 

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا

به مناسبت عید قربان
ای هاجر

 غصه‌ات هاجر شبیه غصۀ لیلا نشد عید قربانت شبیه روز عاشورا نشد

تو خراشی بر گلوی نوجوانت دیده‌ای تار مویی از سرش برگو که کم شد یا نشد

به مناسبت شهادت مسلم بن عقیل (ع)
پذیرایی آتش و سنگ

دلم شور می‌زد که از دور دیدم

دو پیغام سرخ از بیابان رسیدند

سوارانی از کوفه و غصه‌هایش

که پیغمبر روضۀ یک شهیدند

 

به مناسبت شهادت مسلم بن عقیل (ع)
فکر فردای زینبی آقا

رو نزن؛ گوششان کَر است امشب

 با غم بی کسی مدارا کن

 همه دارند می‌روند آقا

 بی صدا گریه کن، تماشا کن

 

به مناسبت روز عرفه
یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه است

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

 

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشۀ چشم تو ابری است پر از آب حیات

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

یادگاری ز لاله‌های عطش

تو که بر چشم خلق جا داری

نوری و جلوۀ خدا داری

 

نور چشمان حضرت سجاد

ریشه در باغ هل اتی داری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×