دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سربسته بگویند...

پیغام خلیل است به بت‌ها و تبرها؟ یا باز ابابیل برافراشته پرها؟ فریادِ که پیچیده در این کوی و گذرها؟ «از مکه خبر آمده، داغ است خبرها باید برسانند پدرها به پسرها»

دیر راهب

بعد شهر بعلبک آل زیاد

راهشان در دیر راهب اوفتاد

 

کهنه دیری در درونش راهبی

شعله‌های طور دل را طالبی

در تنور

امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور

حال و هوای نافله پیداست در تنور

 

دیگر زمین مکبّر یاران صبح نیست

امشب نماز یار فراداست در تنور

بوی یاسمن

از چه بگویم؟ از بدن‌هایی که می‌دانید؟

از اسب‌ها و تاختن‌هایی که می‌دانید؟

 

از سروهای بر زمین افتادۀ بی‌جان؟

یا حملۀ هیزم‌شکن‌هایی که می‌دانید؟

 

اینجا کبوترها اسیر چنگ شاهینند

هر گوشه با پرپرزدن‌هایی که می‌دانید ­

زبان حال امام سجاد (ع) در اسارت
هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

آیینه زاده‌ام که اسیر سلاسلم

هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم

 

ما را زدند مثل اسیران خارجی

دارم هزار راز نگفته در این دلم

 

چشم همه به سمت زنان یا به نیزه‌هاست

غمگین‌ترین سوارۀ مجروح محملم

خون این باغ گردن ِ پاییز

قسمت این بود بال و پر نزنی

مرد بیمار خیمه‌ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی

 

 

 

چقدر گریه کردی آقاجان!

مژه‌هایت به زحمت افتادند

قمری قطعه قطعه را دیدی

ناله‌هایت به لکنت افتادند

ای کاش نوکرت بودیم

 کاش ما هم کبوترت بودیم

 آستان بوس محضرت بودیم

 

 کاش با بال‌های خاکی‌مان

 لااقل سایه گسترت بودیم

زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان

حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق‌ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن

با کاروان کربلا

این دل شوریده همچون نی، نوا دارد هنوز

ناله‌ها از جان به شور نینوا دارد هنوز

 

ای حسین ای تشنه کام کربلا، در ماتمت

جویبار خون، نشان از چشم ما دارد هنوز 

گودال

قبول کن که شبیه حصیر افتادی  قبول کن ته گودال گیر افتادی

 مخواه تا که سر من به گریه بند شود  بگو چکار کنم از تنت بلند شود

 

روی خاک‌ها...

هی مصیبت می‌شود تکرار روی خاک‌ها

آسمان جامانده است انگار روی خاک‌ها

 

باورش سخت است اما این وداع آخر است

پشت یک لبخند معنی‌دار روی خاک‌ها

جام لبالب

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌­تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌­تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد!

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌­تر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×