دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روضۀ آب

گاه از حسن و تیر و بدن می‌گویم

گاهی ز حسین بی کفن می‌گویم

در روضۀ هر دو آب چون دارد دست

با خوردن آب، یا حسن می‌گویم

شمشیر نزن، قرار ما روز دهم

ما چشم به احسان کریمان داریم

شوق نمک خوان کریمان داریم

در سفرۀ خود نان کریمان داریم

 

با رزق کریمان چو بسازیم همه

از خلق همیشه بی نیازیم همه

سفرۀ حسن

بهترین فیض را به من دادند

به سوالم جواب لن دادند

 

عاشقان وصال تو اول

به مکافاتِ عشق تن دادند 

در حرم روضه خوان خودت هستی

باز هم اربعین رسیده بیا

باز هم از تو بی خبر ماندم

عاشقانت زیارتت کردند

من ولی باز پشت در ماندم

زمان بدرقه‌شان بغضمان شکست آقا

دوباره مثل همه سال‌های قبل از این

ز کاروان رفیقان خویش جا ماندیم

همه، برات گرفتند و رفته‌اند و ما

به پشت پنجرۀ جنت الرضا ماندیم

کوتاه سروده
نوحه‌خوانان

بخون ای دل! که دشتستون صدا شه

کمی «فایز» بخون، دردم دوا شه

ملایک نوحه خوانان حسینند

بخون! والله خدا هم از خدا شه!

 

کوتاه سروده
در سوگ حسین (ع)

تو را از جوهر غم آفریدند

مرا از ابر نم نم آفریدند

برای گریه در سوگ حسین است

اگر ماه محرّم آفریدند

یلدا

یلداست آن شبی که چهل روز

بی روی ماه

شب شده باشد!

می‌سوزم و هوای دلم دشت کربلاست

 

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

 

همچمون کبوتران ز عطش بال می‌زنم

لب تشنه‌ام، دلم، جگر پاره پاره سوخت

 

یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم‌های ترت أیها الغریب

 

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد

امان نداد مرا این غم و به جان افتاد

میان سینه‌ام این درد بی امان افتاد

 

به راه روی زمین می‌نشینم و خیزم

نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد

 

چنان به سینۀ خود چنگ می زنم از آه

که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد

درون حجره به یاد حسین می‌سوزم

عبا به پایم اگر گیر می‌کند، غم نیست

اگر به کوچه زمین می‌خورم، دمادم نیست

 

میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده

به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×