دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
به یاد دست‌های با وفایت

 

فرات از کام خشک­ت شرمناک است

ز داغت آتشی در جان خاک است

 

به یاد دست‌های با وفایت

گریبان دوبیتی چاک چاک است

خون خدا

یکی جامه از تن دریا بیرون کشید

یکی انگشتری ماه را دزدید

اما کسی به غیر خدا

یاقوت خون تو را برنداشت

توفان ساعت ۳

آغاز ابرها

در ساعت یک است به وقت نجف

 

شرط سعادت ابدی حب فاطمه است

از دین به جای حلم تفاخر گرفته‌ام

اوصافی از قبیل تحجر گرفته‌ام

 

در منجلاب کبرو حسد گیر کرده‌ام

حس می‌کنم که بوی تنفر گرفته‌ام

زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود؟

یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود؟

 

ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود

دل من سوخته‌تر از دل لیلا شده است

دیدنت در همۀ راه معما شده است

تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

یک جبل الرّحمه از برابر من رفت

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت

هر چه توان داشتم ز پیکر من رفت

 

پشت و پناه یکی دو روزۀ من، نه!

یک جبل الرّحمه از برابر من رفت

مطلع فجر خدا سورۀ مریم داری

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری

آه، آقای غریبم چقدر غم داری 

 

تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه‌ات

باز هم روضۀ ناخوانده به عالم داری 

پدر تشنه‌ها خداحافظ

یا بن خیر النساء خداحافظ

در پناهِ خدا، خداحافظ

تو هنوزم مرا نبوسیدی پدر تشنه‌ها خداحافظ

از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می‌بریم

 

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضۀ ارباب بهتریم

 

حیدر تو می‌شدی، شه خیبر اگر نبود

پرواز قصه بود فقط، پر اگر نبود

شوق رسیدنِ به فراتر اگر نبود

 

جمعی دخیل بسته به درهای رحمتت

اوجی نبود، حلقۀ این در اگر نبود

گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است

این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است

این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است

 

ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد

چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×