دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ

ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

 

ﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ‌« ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ‌» ﯾﻢ ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

دست شعله‌ور

مهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین

 

می‌خواستم نسوزم ازین شعله‌ها ولی آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین

مرثیۀ شهر شام

 

بگو که مرثیۀ شهر شام را چه کنم؟ نگاه هرزۀ مشتی عوام را چه کنم؟

 

گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه گذشتن از وسط ازدحام را چه کنم؟

 

پاهای پر آبله

مگه باورم می‌شد که بین زائرا باشم؟ مگه باورم می‌شد تو راه کربلا باشم؟

مگه باورم می‌شد صدام کنه منم بیام مهمون قابل احترام موکبا باشم؟

 

شوق پا برهنه

 

ای شوق پا برهنه که نامت مسافر است این تاول است بر کف پا یا جواهر است؟

 

راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است

حیرانی درد

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

 

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده شده است مست ولی آمده خمار، پیاده

 

زیر پرچمت نشستم

بدی مو به روم نزن دق می‌کنم من نرم، همه برن، دق می‌کنم نمی‌ذاری پام به صحنت برسه نکن این کارو با من، دق می‌کنم

 

عطر سیب

اربعین شد باز هم از قافله جا مانده‌ام گوشۀ هیئت من غمدیده تنها مانده‌ام

کربلایم گیر یک گوشه نگاهت مانده و از خوراک و خواب و از روز و شب آقا مانده‌ام

نذر چشم‌های زینب (س)

از همان ابتدا غزل‌هایم، نذر چشم پر آب زینب بود ضربۀ آخر مراثی من، دل از غم کباب زینب بود

 

هرچه باشد رسالتم این است: راوی روضه‌‌های جانسوزم بیت بیت دل من از آغاز، همگی از کتاب زینب بود

 

 

کثرت عشاق

دل چون مدائن در پی امداد می‌گردد پلکی بزن ویرانه‌ها آباد می‌گردد

 

گاهی شکار عمراً بیاید سمت دام اما گاهی خودش دنبال یک صیاد می‌گردد

گریه کنیم

در سایۀ پر‌‌های علم گریه کنیم با شورش شعر محتشم گریه کنیم

ای کاش شب جمعه، کنار گودال با مادر صاحب حرم گریه کنیم

 

قلب مکدر

 

هر چند که زخم سینه از در دارد هم قلب پر از خون و مکدر دارد

هر هفته می‌آید به حرم تا گویند این کشتۀ سر بریده مادر دارد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×