دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
مادربزرگِ بی کفن شاه کربلا

مادر سلام بر تو و زهرای اطهرت

بر امتداد نور جمالِ پیمبرت

 

مادر سلام بر تو و بر غربت نبی

بر غربت و غریبیِ ریحانَهُ النَبی

بانو! تو هم گفتی حسین، اشکت روان شد؟

تو می‌روی و تازه غم ها پا بگیرد

بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد

 

بانو! فقط نام تو اُمّ المؤمنین است

آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد

 

با رفتن تو گوشه‌ای از خانه، تنها

زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
اگر غلام حسینم، اگر که مست اباالفضل

گرفته حال دلم در هوای مادر زهرا

دو دیده‌ام شده باران برای مادر زهرا

 

هر آنچه دختر پاک و هر آنچه مادر خوب است

فدای مادر زینب، فدای مادر زهرا

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند

 

بالاتر از بالایی و بالانشینی

هر چند با ما خاکیان روی زمینی

 

شایستۀ وصف زبان کردگاری

نه درخور توصیف‌های این چنینی

مادربزرگ یک نوۀ بی کفن شدی

تو کیستی که سینۀ ما بی قرار توست

چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست

 

کم نیست این که مادر زهرای اطهری

 سوگند می‌خورم که همین افتخار توست

 

در هر کجا همیشه کنار پیمبر و

 در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
حسینِ بی کفنم را تویی نشان بانو

بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو

برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو

 

به جان دختر مظلومه‌ات مرو از دست

مَساز اشک یتیمانه را روان بانو

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد

ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود

 دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود

 

گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست  

هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود

شد اگر فتنۀ صد تیغ به پا، دست دهد

چه وداعی است، که باید به بلا دست دهد

می‌دود تیغ، که با خون خدا دست دهد

 

خیمه جان حوصله کن، تشنگی‌ات خواهد ریخت

به دل کودک اگر حال دعا دست دهد

 

در فرودست، مَهِ مشک به دستی انگار

رفته تا آب، به طفلان فرا دست دهد

باغ خاطرات

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دشتی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم، خواهر

طمعۀ گرگ‌های وحشی بود

 

کوتاه سروده
چکامۀ کوبنده

کوبنده شده چکامۀ لب‌هایت

روییده‌­ای از ادامۀ لب‌هایت

باید که تمام سطرهای دنیا

گنجانده شود به نامۀ لب‌هایت

ابر گریه

اشک من و تو موج به دریا می‌آورد

 صدها فرات و نیل به دنیا می‌آورد

 

 ما مؤمنین مجلس ذکرمصیبتیم

 حرف از حسین فاطمه، تقوا می‌آورد

 

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

سرهای بر نی رفته! رفتید از جهان بالا

دنیا چه تاریک است! می‌بینید از آن بالا

 

ما را که در سرهایمان دف می‌زند عصیان

از دار دنیا رفته است ایمانمان بالا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×