دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک عمر گریه پای عزای شما کم است

باب لهوف گریه و باب تو سوختن این نعمت است در تب و تاب تو سوختن

 

عالم خراب، حال من از آن خراب‌تر حق است پای حال خراب تو سوختن

سورۀ لب تشنه

داری هوای هیئت‌مان می‌کنی حسین لبریز از فضیلت‌مان می‌کنی حسین

داری به سمت هیئت‌مان گام می‌زنی دل آشنای غربت‌مان می‌کنی حسین

دل خوشبو

دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد

نوحه‌‌های دودمه تاب ز هیئت بردند غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد

احرام گریه

 

فصل اشک و سوز و و آه از پردۀ دل می‌شود

باز چشمانم به رنگ سرخ مایل می‌شود

 

باز هم روح الامین مرثیه خوانی می‌کند

کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل می‌شود

کشور اشک

آیات زخمت یک به یک تفسیر دارد

هر زخم چندین روضه در تقدیر دارد

 

مثل حبیب این روضه‌‌ها را دوست دارم

یعنی عزادارت مراد و پیر دارد

گریۀ بدون صدا

 

آهش میان هلهله‌‌ها ناپدید شد

از گریۀ بدون صدا ناامید شد

 

دیگر بلند نام تو را می‌زند صدا

او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد

به خدا یک سفر کرببلا کم دارم

چند وقتی ست سحر روضۀ نم نم دارم روی هر شاخۀ پلکم گل شبنم دارم

سال‌ها از غم هجران تو بر سر زده‌ام این روالی ست که در روضه دمادم دارم

 

شبنم از آینه‌ات پاک کن ‌ای خورشیدم!

 

من عاشق که به شوق یرنی می‌میرم آخر از عشق تو روزی علنی می‌میرم

 

فقط این بار به تو رو زده‌ام تا نروی اگر از خواهر خود دل بکنی می‌میرم

 

غروب روز دهم

به قتلگاه شه بی سر ازدحام شده ز تیر، نیزه، عصا، خنجر ازدحام شده

 

برای غارت پیراهن عزیز دلش به پیش چشم خود مادر ازدحام شده

شیشۀ دل خواهر

از آتش دلم دل هر سنگ آب شد کوه از کلام دختر حیدر شکستنی است

 

«آل علی چو دست تظلم برآورند» بنیان شام چون در خیبر شکستنی است

سر خورشید شده گرمی دکان تنور

چه شبی می‌گذرد در دل پنهان تنور

سر خورشید شده گرمی دکان تنور

 

این چه نوری است؟ تنور از نفسش روشن شد

این چه داغی است که آتش زده بر جان تنور؟

عطر یاس سرخ

بوی سیب سرخ دارد می‌وزد در کربلا

خاک هم از آسمان دل می‌برد در کربلا

 

یک نفر که جای دستش بال در آورده است

بیخود از خود دور گنبد می‌پرد در کربلا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×