دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عِلمش از جعفر و خلقش حسن و خلق حسین

حمد لله که مائیم گرفتار رضا

عاشق صحن گهرشاد گهربار رضا

 

آرزو داشتم از کودکی‌ام تا حالا

که پناهنده شوم بلکه به دربار رضا

 

بهشت اعلی

نشان راه، به سمت خدایمان دادند

که در حریم خراسان رضایمان دادند

 

خوشم که بادۀ عشقش به جام جان دارم

کنار ساقی میخانه جایمان دادند

 

اربعین پیش حسین، ضامن ما باش آقا

ماه را در شب هجران برسانید فقط

مژده‌ای در دل طوفان برسانید فقط

 

به کویری که ندیده است به خود برگ و بری

خبر از بارش باران برسانید فقط

 

کلاغ سیاه

به روی سیم‌های برق است و

در نگاهش عجیب غم دارد

خوب پیداست این کلاغ سیاه

چقدر حسرت حرم دارد

 

کربلا می‌خواهم

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می‌برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می‌برم

 

تشنۀ معرفتم، این سو و آن سو می‌روم

بهره‌ای اصلا از این دریای قرآن می‌برم؟

 

روح غنچه

به گاهواره‌ات ای هرم التهاب بخواب

تو خانه‌زاد غمی، لحظه‌ای بخواب بخواب

 

تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد

بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب

 

سفرۀ زمین

سماع را یله کن دست و آستینت را

بزن به خاک زمان، سفرۀ زمینت را

 

هنوز رنگ شفق صبح و شام خونین است

ز بس به سیلی و ناخن زدی جبینت را

 

سفارش به سقا

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

 

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل، غم زهرا کند امشب

 

دارد حسین، زمزمۀ کربلا به لب

یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه

مرهم برای زخم سرم باش، فاطمه

 

یک عمر، انتظار تو را می‌‌کشم بس است

هجران روزگار تو را می‌‌کشم بس است

 

برای پیکر صد پاره روضه‌خوانی تو

دلت هوای اجل کرده، نیمه جانی تو

در انتظار و هوایی آسمانی تو

 

بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز

هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو

 

روضه‌خواندی دم رفتن به مصیبات حسین

 

از نگاه پسرت سمت سرت ریخت دلم

دست تو سرد شد و چشم ترت ریخت دلم

 

از سخن‌های طبیبی که تو را کرد جواب

از نگاه همه در دور و برت ریخت دلم

 

آیات توکّل و رضا

مطلوب تمام اولیاء، مطلب اوست

آیات توکّل و رضا بر لب اوست

 

رایات قیام و صلح و صبر و ایثار

بر دوش حسین و حسن و زینب اوست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×