دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به پیشگاه حضرت حر (ع)

ای حر تو دگر حرّ فداکار حسینی

آزاد شدی ز آن که گرفتار حسینی

 

نفروختی آخر شرف و عزّت خود را

اجر تو همین بس که خریدار حسینی

زهرای سه ساله

بابا گره ز کار دلم وا نمی‌کنی؟

با دیدنم تو یاد ز زهرا نمی‌کنی؟

 

داغ زوال روی تو شد زخم تازه‌ام

این زخم تازه را تو مداوا نمی‌کنی؟

کوکب بخت

عمه بیا که کوکب بختم بر آمده

تابیده صبح وصل و شب غم سر آمده

 

شام سیاه و کلبۀ ویران و بی چراغ

ما را چه میهمان عزیز از در آمده

طفل خانه به دوش

مرا که دانۀ اشک است، دانه لازم نیست

به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست

 

ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم

به طفل خانه به دوش، آشیانه لازم نیست

زبان حال حضرت رقیه خاتون علیها السلام

صبــا به پیر خــرابات از خــرابۀ شـــام

ببــر زکــودک زار این جگــر گدازْ پیام،

 

که: ای پــدر ز مــن زار هیــچ آگـــاهی؟

که روز من شب تار است و صبح روشن، شام

بر مزار حضرت رقیّه (س)

آن کو در این مزار شریف آرمیده است

امّ البکا رقیّۀ محنت کشیده است

 

این قبر کوچک است از آن طفل خردسال

کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است

این حسین کیست...

این چه نواست، وز کجا می‌‌آید؟

کاین نغمه به گوش آشنا می‌‌آید

 

یا رب چه غبار دلنشینی است که باز

بر لوح دل از خاطره‌ها می‌‌آید؟

حرکت کاروان

سبکباران به سوی کربلا بستند محمل‌ها

در آن وادیِ پر خوف و خطر کردند منزل‌ها

جوانان بنی هاشم به پا کردند محمل‌ها

چه محفل کز محبّت تار  و پودش رشتۀ دل‌ها

زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکل‌ها

برای عزاداران سیدالشهدا...

حُب الحسین رشتۀ تحصیلی شـــماست

دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست

 

در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفـّــقـید

موضـوع بـحث سینه زدن پای روضه‌هاست

زبان حال جناب مسلم در لحظات شهادتشان
کوچه کوچه می‏‌ر‌وم

کوچه کوچه می‌روم  شاید کسی پیدا کنم

ای دریغ از خانه‌ای تا لحظه ای مأوا کنم

 

کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم

 

گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست

با که یا رب شکوه از این بی وفایی‌ها کنم؟

بند اول از ترکیب بند محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

داغ حسین (ع)

محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین

گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین

 

هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز

چو لاله بر دل خونین شیعه، داغِ حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×