دسترسی سریع به موضوعات اشعار
احیا کنندۀ کلمات محمدی
موّاج میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میشویم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالند، ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهی دست شاهدند
بی تو به جلوه زار تماشا نمیرسیم
بلور نور
امروز که عرشیان برانگیختهاند
بر عرش بلور نور آویختهاند
در مقدم باقر العلوم از فردوس
یک باغ گل محمدی ریختهاند
سلام حضرت احمد نثارت
سلام ای باقر علم امامت
امامت مفتخر بر هر سلامت
سلام ای طالع ماه خدایی
هلال بهترین شهر ولایی
آیینهدار طلعت خورشید پنجمم
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآیینهدار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
ازموج موج جذبۀ تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم