دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
محتشم تو

در بند غم تو هستم ان شاالله

من محتشم تو هستم ان شاالله

 

شاعر شده‌ام که از شما بنویسم

صاحب قلم تو هستم ان شالله

کشتۀ اشک، چه داریم برایت بدهیم؟

ای غبار حرمت تاج سر نوکرها

نوکری‌ات شده تنها هنر نوکرها

 

 با بی انت و امی ‌یا اباعبدالله

به فدایت همه مادر پدر نوکرها

تکاپوی بهشت

من می‌روم اما به تکاپوی بهشت

با جان و دلی معطر از بوی بهشت

 

هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف

یعنی ز بهشت می‌روم سوی بهشت

 

بهشت عشق

دل تشنه لب چشمۀ جوشان ولاست

جان در طلب روضۀ رضوان خداست

 

یک سمت بهشت نور شد شهر نجف

یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست

 

مروۀ عشق

از مروۀ عشق در صفا خواهم رفت

لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت

 

با اذن علی که اولین خورشید است

از شهر نجف به کربلا خواهم رفت

 

دلم به رحمت اولاد فاطمه گرم است

نگاه کن چقدر روضه‌ها اثر دارند

برای قافلۀ شب زده، سحر دارند

 

خوشا به حال کسانی که در هوای حسین

همیشه و همه جا دیدگان تر دارند

هیئت و روضه زیارتگه رندان بلاست

هر چه خوبی است تو داری و به آن محتاجم

آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

 

تو اباصالحی و من پسر این پدرم

عمل صالحم افزون، که بدان محتاجم

خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند

گاه باید شام را با دیدۀ تر سر کند

گاه باید روزها را دیده بر در سر کند

 

حالت از کربلا جا مانده گاه اینگونه است

کودکی که دور از دامان مادر سر کند

آهن ربای شش گوشه

دلم به خاطر زوّار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده راه افتاد

 

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

دیار شیدایی

کنون که بال زدم در دیار شیدایی

مسلم است برایم تو نیز اینجایی

 

چه کربلاست که وقتی خداست زائر آن

تو در معیت اجداد خویش می‌آیی

هم‌قدم قافله

دلخونم از این فاصله، خواهم آمد

من هم‌قدم قافله خواهم آمد

 

با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه

با پای پر از آبله خواهم آمد

در دلم شور اربعین افتاد

دههٔ دوم صفر‌ آمد

روی پرچم سیاه چین افتاد

قافله پشت قافله راهی

در دلم شور اربعین افتاد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×