دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بوی یاسمن

از چه بگویم؟ از بدن‌هایی که می‌دانید؟

از اسب‌ها و تاختن‌هایی که می‌دانید؟

 

از سروهای بر زمین افتادۀ بی‌جان؟

یا حملۀ هیزم‌شکن‌هایی که می‌دانید؟

 

اینجا کبوترها اسیر چنگ شاهینند

هر گوشه با پرپرزدن‌هایی که می‌دانید ­

زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان

حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق‌ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن

جام لبالب

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌­تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌­تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد!

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌­تر

کوتاه سروده
مانند ستاره در دل شب

در خیمه کسی در آتش تب می‌سوخت

مانند ستاره در دل شب می‌سوخت

 

وقتی که به خیمه‌ها هجوم آوردند

ای کاش دلی به حال زینب می‌سوخت

بند هفتم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

همچون علی به معرکه که با تیغ آبدار

بر دشمنان دین خدا کرد کار، زار

اما دریغ و درد، به ترفند روزگار

«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار»

 

از اشک چشم مردم دنیاست کوه کوه

خیزاب‌ها که در دل دریاست کوه کوه

بند ششم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از داد، تا به عرصۀ محشر علم زنند

از تشنه­‌کام دشت بلاخیز دم زنند

پس کوفیان به حشر، قدم از عدم زنند

«ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

                   یک‌باره بر جریدۀ رحمت قلم زنند»

تقدیم به امام محمد باقر (ع)
عطر سیب و اقاقیا می‌داد

 

خـــاطراتش قشــنگ و زیبا بود

عطر سیب و اقاقیا می‌داد

روزهای خوشش دگرگون شد

گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

 

بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

 

از خیمه‌گاه تا ته گودال قتلگاه

دنبال عمه‌هام دویدم به کودکی

کوتاه سروده
می‌سوخت ردیف خیمه‌ای از آتش

در پشت غبار خون و خاکستر بود

آشوب گلو بریدن خنجر بود

می‌سوخت ردیف خیمه‌ای از آتش

انگار پر عبای پیغمبر بود

کوتاه سروده
پیام سرمدی

از بادیه بانگ احمدی می‌شنوم

بر نیزه پیام سرمدی می‌شنوم

 

گفتند که بوی سیب، اما انگار

من بوی گل محمدی می‌شنوم

کوتاه سروده
قرآن به روی نیزه

نگاهت دارد اعجاز مسیحا

قیامت می‌‎کند صحرا به صحرا

 

بخوان قرآن به روی نیزه و بعد

ببین تازه مسلمان‌های خود را

هنگام غارت

وقتی‌که آتش در میان خیمه‌ها افتاد

هنگامِ غارت شد ..

ناگه سران کوفه لرزیدند

بین وسایل نامه‌های خویش را دیدند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×