دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عزای عاشورا

ما سینه زنان عصر تاسوعاییم

در فکر عزای روز عاشوراییم

 

شادی نکنیم در شب قتل حسین

چون شامل لعن حضرت زهراییم 

 

دست به دریا

سقا تویی و دست به دریا برسان

یک مشک پر از آب گوارا برسان

 

نجوای غریب کودکان را بشنو

عباس عمو! زود خودت را برسان

علمدار شاه دین

سقاى کربلا و علمدار شاه دین فرزند شیر حق و هژبر کنام‌ها

با کام تشنه آب ننوشیدى از فرات یاد لب حسین و دگر تشنه کام‌ها

شهادت حضرت علی اصغر (ع) روی دست پدر بزرگوار

 

باز می‌خواهم به مستی سر کنم

روی طبع خویش را زیور کنم

 

طفل طبعم چون گران جانی کند

دیده بهرش مهد جنبانی کند

 

به امداد آمدن عرشیان و فرشیان جهت آن بزرگوار

 

ای خوش آن مستی که مست دلبر است

از وصال دوست عشقش بر سر است

 

ای خوش آن مردی که در میدان عشق

جان دهد اندر ره جانان عشق

 

رفتن سیدالشهدا به جانب میدان

 

باز ساقی الستم کرده مست

آنچنان مستی که دل دادم ز دست

 

پر نمود از بادۀ غم جان من

ریخت درد درد اندر کام من

 

تسلی دادن آن جناب خواهر محزونه را

دید شاه دین که زینب شد ز دست

رشتۀ صبرش ز یکدیگر گسست

 

بر سر زانو سر خواهر نهاد

بردباری را به خواهر یاد داد

 

مکالمۀ حضرت سیدالشهداء (ع) با زینب کبری

 

گفت با خواهر شه دنیا و دین

ثانی زهرا مکن افغان چنین

 

خواهرا کم کن تو این آه و فغان

هیچ کس باقی نماند در جهان

 

عازم شدن حضرت ابی عبدالله (ع) به میدان جدال

 

بهر جانبازی شه دنیا و دین

کرد با خواهر وداع آخرین

 

پای همت در رکاب آورد شاه

رو سوی میدان دلش در خیمه گاه

 

اجازت خواستن حضرت عباس از امام (ع)

باز بر من نور خورشیدی دمید

از رخ طبعم تجلی شد پدید

 

ماه روئی بازم آمد در نظر

ابرویش را معجز شق القمر

 

برگشتن علی اکبر از میدان و طلب نمودن آب از پدر بزرگوار

 

نوجوان شاه دین از رزمگاه

العطش گویان رسیدی نزد شاه

 

پر شد از ساقی لبالب جام او

غرقه خون جمله اندام او

 

سفارشات امام علیه‌السلام به علی اکبر

جان شیرین لحظه‌ای کم کن شتاب

تا که مخبر گردی از گفتار باب

 

تیغ کج باشد خم ابروی تو

هم کمند دشمنان گیسوی تو

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×