دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات

سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات چه زود این همه تغییر کرد آب فرات چه کرد با جگر تشنه‌ها؟ نمی‌دانم رباب را که زمین گیر کرد آب فرات

 

به یاد محسن زهرا سه شعبه‌ات زده‌اند

غم تو سینه به سینه به این هزاره رسید

به گوشه گوشۀ عالم به هر کناره رسید

 

پدر که خون تو را رو به آسمان پاشید

غمت به ماه و به خورشید و هر ستاره رسید

ای سومین علی حسینی خوش آمدی

امشب برای عرض ارادت به محضرت

زانو زدم به رسم ادب در برابرت

 

جاری شده ست مدحیه‌ات بر زبان من

مستم دوباره از نفحات معطرت

 

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد

مشغول کار هستی و در زیر آفتاب حس می‌کنی که بین تنوری، پُر التهاب

 

هم تشنه‌ای و هم رمضان، نه محرّم است کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب

حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب

رفت میدان، ماند در گهواره بوی کودکش ماند مادر، با خیال گفتگوی کودکش

 

حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش

 

شـرارۀ جـگر

لبت دو پـارۀ آتش، دلـت پر از شرر است دهان خشک پدر از لب تو، خشک‌تر است

تو پاره پاره شدی، قلب من پر از خون است تـو تشنـه‌ای، نفس مـن شـرارۀ جـگر است

بادۀ اول کوثر

رفتی و گریه تو را تا به خدا بدرقه کرد وإن یکاد پدرت قد تو را بدرقه کرد مادرم پشت سرت دست به پهلو آمد قد و بالای تو را نوحه سرا بدرقه کرد  

وسعت صحرا

خواهم اگر به آن قد و بالا ببینمت باید تو را به وسعت صحرا ببینمت تکه به تکه جسم تو را جمع کردم و می چینمت به روی عبا تا ببینمت

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا

این خانواده یوسفان بی بدیلند هر یک برای خویش خورشیدی جمیلند

جاری‌ترین رودند در رگ‌های دنیا بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند

المثنای مصطفی هستی

جان عالم تصدق سرتان به فدای شما و مادرتان

تو امیری، امیر قلب منی این منم من همیشه نوکرتان

غزلخوانی باران

مثل اسفند دلم روی دلم بند نبود مدتی روی لبان همه لبخند نبود درد دوری ز پیمبر که خوشایند نبود و کسی مثل خداوند هنرمند نبود

 

دّر نجف چگونه عقیق یمن شده است؟

او کعبۀ سرودۀ هر انجمن شده است

او دلبر هزار اویس قرن شده است

 

او کلنا محمد آقای کربلاست

گاهی علی و فاطمه، گاهی حسن شده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×