دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رعناتر از اکبر

خوب می‌دانند اینجا از کسی سر نیستند

چشم در راه محبت‌های مادر نیستند

 

سخت شرمنده‌ است زینب از حسین خویش که

با علی‌ها هدیه‌های او برابر نیستند

 

فرزندان حضرت زینب (س) ۳

عاقبت این دوتا مهار شدند

دو غزال حرم شکار شدند

 

تا که این دو علی علی  گفتند

همۀ دشت نیزه‌دار شدند

فرزندان حضرت زینب (س) ۲

دور می‌شد دو رد پا از هم

در پی آن، دو تا صدا از هم

 

از همان دور بوسه می‌گیرند

جای بابا دوتا دوتا از هم

فرزندان حضرت زینب (س) ۱

زینب آورد امانتی‌ها را

سر به زیر و خجالتی‌ها را

 

سینه‌زن‌های اکبر و اصغر

اولین بچه هیئتی‌ها را

بلندترین

طوفان اسیر در دل دریای شهر شد

مردانگی ترانۀ بی‌جای شهر شد

 

در ظلمتی که کوچه به چنگال گرگ‌هاست

خورشید هم موافق سرمای شهر شد

ظلمت کوفه

نسیم بود که می‌رفت تا رها برود

به سمت مقصد هموار ناکجا برود

 

نسیم بود که از کوچه‌های شهری لال

بلند شد که به دنبال آن صدا برود

دو کبوتر

کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم

باز هم باعث خشنودی مادر بشویم

 

نکند دیر شود لحظۀ پرواز از خاک

کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم

مستطیع‌تر

میدان عاطفه ز حماسه وسیع‌تر

دست حماسه از همه دستان رفیع‌تر

 

چون عشق و اقتدار به‌هم می‌دهند دست

اقدامشان ز خیل دلیران سریع‌تر

ناقابل

دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم

بیش از این چیزی ندارم تا که احسانت کنم

 

این دو گل که جای خود، من نیز قابل نیستم

خاک پایت گردم و جانم به قربانت کنم

خبر

خبر رسید که بر بام دوم دو هوا

به کوچه کوچۀ کوفه نفاق شد پیدا

 

خبر رسید که مسلم غریب و تنها شد

شکست کوفه دوباره وفا و پیمان‌ها

 

دلواپس

دیشب به یاد روی تو هر لحظه سوختم

بر چشم‌های خیره سران دیده دوختم

هر کس به قیمت دو سه نان دین خود فروخت

من در ازای عشق تو، جان را فروختم

سنگواره

سردار سرشکستۀ دارالعماره‌ام

آید اذان مغرب غم از مناره‌ام

 

گفتم بیا حسین، زبانم بریده باد

با این گناه لایق نار و شراره‌ام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×