دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اسرار نهفته

تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است

دانش‌سرای مکتب اولاد آدم است

 

از خیمه‌گاه سوخته تا ساحل فرات

تعلیم‌گاه رهبر خلق دو عالم است

 

تغزّل ناتمام

غروب تو زود بود

طلوع نابهنگام

سپیدی محض! پاکی سرشار!

دل من سوخته‌تر از دل لیلا شده است

دیدنت در همۀ راه معما شده است

تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

پدر تشنه‌ها خداحافظ

یا بن خیر النساء خداحافظ

در پناهِ خدا، خداحافظ

تو هنوزم مرا نبوسیدی پدر تشنه‌ها خداحافظ

کوتاه سروده
دست استجابت

دو دست استجابت پر درآورد

ز کار آسمان‌ها سردرآورد

 

دو تا دست دعا، الله‌اکبر!

سر از گهوارۀ اصغر درآورد

مرثیۀ حضرت علی اصغر (ع)

بود طفلی شیرخوار اندر حرم         

کافرینش را پدر بد در کرم

 

خورده از پستان فضل آن پسر      

 شیر رحمت، طفل جان بوالبشر

بوسید تیری گلویِ آن شاخۀ نسترن را

پوشید سرباز کوچک،  قنداقه،  یعنی کفن را پیمود یاس سپیدی راه شقایق شدن را

نالید یعنی مرا هم در کاروانت نصیبی است یعنی که در پیشگاهت آورده‏‌ام جان و تن را

مشق بابا _ آب

غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد

که اشک‌های خدا روی گونه‌ات حس شد

 

بریده شد ز اذن تا اذن  گلو پس از این

زمین ز خون علی بیمۀ حوادث شد

ذبح عظیم

ای اشک معطّر شده از پلک محرّم

ای ریخته بر دامنم از چشمۀ زمزم

 

انداخته­‌ای بر جگرم سوز عطش را

جاری شده در سرخرگم خون محرّم

ربـاب! با گـل نـشکــفـتـه‌ات وداعی کن

برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است

و ابر از غم خشکی چقدر بارانی است

 

تـرک تـرک لـب تـو آب را طـلـب می‌کرد

و پاسخش همه تدبیرهای شیطانی است

به کودک ششماهۀ امام حسین (ع)
مُهر عاشورا

هوای العطش نای گلِ اناری شد

ترانه خشک شد و آب، زخمِ کاری شد

 

ضریح زخم بلندش در آن تبسم سرخ

هوای بالِ هزار آسمان، قناری شد

امتحان

یک کودک شش ماهه در آن روز، بر روی دست عرش جان می‌داد

با اهرم فوارۀ خونش، ارکان هستی را تکان می‌داد

 

خاموشی‌اش پر بود از فریاد، با یک پیام آتشین بر لب

وقتی که در گلدستۀ غیرت، خون گلوی او اذان می‌داد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×