دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
پیش حسین هم علی و هم پیمبری

سیراب تشنگی ست به دریا چه حاجت است آب از سرش گذشته به سقا چه حاجت است

 

معراج اوست اینکه می‌افتد به روی خاک دیگر سفر به عالم بالا چه حاجت است

به مناسبت عید قربان
ای هاجر

 غصه‌ات هاجر شبیه غصۀ لیلا نشد عید قربانت شبیه روز عاشورا نشد

تو خراشی بر گلوی نوجوانت دیده‌ای تار مویی از سرش برگو که کم شد یا نشد

تصویر پیمبر به زمین افتاده ا­ست

ای باغچه­‌ها که یاس پرپر دارید!

هفتاد و دو پروانۀ بی‌سر دارید

تصویر پیمبر به زمین افتاده ا­ست

این عکس هزار تکه را بردارید!

تقدیم به آرام جان حسین(ع) حضرت علی اکبر (ع)
آرام جان

آرام کن اهل حرم را با قدم‌هایت با آیۀ چشمان خود پیغمبری کن باز

لب باز کن حرفی بزن با من علی اکبر!  با لحن شیرینت برایم دلبری کن باز 

مدح حضرت علی اکبر (ع)
شبیه رحمت محض است خَلقاً و خُلقاً

خوشا دلی که فقط زیر پای او باشد

 میان شادی و غم مبتلای او باشد

 

 خوشا سری که هواخواه خدمتش باشد

 شبانه روز فقط در هوای او باشد

 

 خوشا دلی که به فرمان عقل عاشق شد

 و خواست لحظه به لحظه برای او باشد

 

دست لیلا بهار آورده

در بهاران چمن درست شود

عشق با سوختن درست شود

 

روی قلبم حسین بنویسید

تا عقیق یمن درست شود

مدح حضرت علی اکبر (ع)
این کرم‌خانه بعید است از گدا خالی شود

 در محبت گاه بیماری ز درمان بهتر است

یار وقتی نیست حال نابسامان بهتر است

 

بی محلی‌های لیلی دار مجنون است آه

گاه دشنام لبی از گفتن جان بهتر است

مدح حضرت علی اکبر (ع)
در خَلق و خُلق و منطق خود، چون پیمبری

هرگز ندیده چشم فلک چون تو دلبری

پور حسین فاطمه و روح پروری

 

لب وا کنم به مدح کدامین صفات تو

کز حدّ وهم و فهمِ خلائق، تو برتری

شعر جدید سید مجتبی ربیع نتاج در مدح حضرت علی اکبر (ع)
در قلب بابایت حرم داری

ای کاش آنجا زیر پاهایت

مثل مدینه در تلاطم بود

آنجا که شد شش گوشه جا دارد

یک گنبد خضرای دوم بود

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می‎شود مجنون

رُخش سبزه ‎است و مویش مشکی و لب: قرمزِ اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یولَد مرّهً أخری یقین روح محمد رفته در جسم علی اکبر اگر ما می‎پذیرفتیم مفهوم تناسخ را

مدح حضرت علی اکبر (ع)
غزال لیلا

پسر از جای خود برخاست، بسم اللهِ مَجْراها ...

و با او پر کشید آرام چشمی رو به رویاها

 

زمین یک بوسه‌ ایمان شد در آیات قدم‌هایش

و وحی آمد که:  اِنّ الارضْ، لَهُ اِنّا خَلَقْناها  

بوسید روی ماهت و گفتا که محشری

هم در مقام و نام و جلالت تو اکبری هم اینکه در عشیره شما ازهمه سری

گفتا اگر که ختم رسالت نمی‌رسید حتما تو آخرین نبی هستی، پیمبری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×