دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
صهبای آگاهی

خواهرش بر سینه و بر سر زنان

                        رفت تا گیرد برادر را عنان

 

سیل اشکش بست بر شه، راه را

                        دود آهش کرد حیران، شاه را

 

عشق کامل

کربلایی گشته‌ام، محمل کجاست؟

                        ره‌روان عشق را منزل کجاست؟

 

من ز خود رفتم به بوی کربلا

                        گر تو هم اهل دلی با من بیا

 

امّهات اربعه

 

زینب، آن کان حیا، گنج ادب

                        زینت آغوش مادر، زین اب

 

گوهر والای دریای شرف

                        دختر شاهنشه مُلک نجف

چشمۀ عین‌الیقین

بیا بشنو! صدای زینب است این

صدای زخمیِ بانوی غمگین

 

صدای زخمی‌اش آرام جان است

خدابانو امیرِ کاروان است

دل پروردۀ زهرا

خدا ـ بانوست، بی‌همتاست زینب

که دلْ پروردۀ زهراست زینب

 

تماشا کن، از او آزادتر کیست؟

به چشمِ دل ببین! زینب حسینی‌ست

خدابانو

در این میدان، اگر بانو اسیرست

تماشا کن؛ امیران را امیرست

 

همان که مادرش بانوی آب است

پدر عشق مجسّم بوتراب است

واژه‌های شعله‌ور

از قتلگاه می‌گذرد؛

پُر دل و صبور

 

فصلی از یک شعر
تجلّی در منا

ای حسین، ای بهترین روزگار

شاهکارِ خلقت پروردگار

 

ای بلاگون و بلاجوی الست

ای ز جام سرمدی مخمور و مست

گوهر دُرجِ عصمت

دختر مرتضی، امیر عرب

گوهر دُرج معرفت، زینب

 

بضعۀ مصطفی، رسول کریم

آن سرافراز واجب‌التعظیم

جرس از صدا ماند

چو در کوفه خورشید گیتی فروز

شتابی دگر کرد، در نیمروز

 

به کردار طشتی، لبالب ز خون

بر این نیلگون طارم واژگون

ریشۀ درخت کفر را زبان من برید

وقت عصر بود و جز نگاه تر نداشتم

رفته بودی و جز آه شعله‌ور نداشتم

 

هست توی خاطرات که حرف می‌زدیم و من

جز زبان اشک و چشم نوحه‌گر نداشتم

سوز آتشین

وقتی که از مقابل چشم تری حسین

رفتی، شده است مرگ خودم باورم حسین

 

با اینکه تازیانه پرم را شکسته است

اما هنوز دور و برت می‌پرم حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×