دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ببینید لبخند ارباب ما را

 

ببینید گیسوی پر تاب ما را

ببینید جوش می ناب ما را

ببینید ماه جهانتاب ما را

ببینید لبخند ارباب ما ر

 

روز برادر

اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است

دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است

 

ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان

نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است

 

سیاه‌تر شده ماه محرم از چشمش

نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش

على ست،  سرزده یک آفتاب از دستش

 

براى ثبت نگین عقیق عباسى

على ست ساخته امشب رکاب از دستش

 

از زینب کبری نوشتن، مرد می‌خواهد

پاییز بودن، برگ‌های زرد می‌خواهد

باران سرودن، اشک‌های سرد می‌خواهد

از درد گفتن، یک دل پر درد می‌خواهد

از زینب کبری نوشتن، مرد می‌خواهد

 

اربعین بی‌قراری

نوای ناله و غم‌ها: رقیه

گرفته کاروان دم: یا رقیه

 

رسیده اربعین بی‌قراری

همه برگشته‌اند اما رقیه

 

روضه‌خوان ارباب

با نالۀ یا حسین بی‌تاب شدی

از داغ لب تشنۀ او آب شدی

 

با زمزمه‌های «أو سمعتم بغریب»

یک عمر تو روضه‌خوان ارباب شدی

 

کوثر بی‌قرینه

ای کوثر بی‌قرینۀ ثارالله

آرام و قرار سینۀ ثارالله

 

در صبر و شکوه و استقامت، یکتا

آیینۀ حق! سکینۀ ثارالله

 

فاطمه‌مذهب

 

در جمع ملائک مقرب هستی

از روز ازل فاطمه‌مذهب هستی

 

شد محو جمال کبریایی جانت

محبوب دل حسین و زینب هستی

در صبر عین زینب کبراست

دارد مسیح ما می‌آید دیگر از راه

پس خیر می‌بیند گدا سرتاسر از راه

ما قبلۀ خود را گرفتیم آخر از راه

دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

 

زهرای محترم

امشب به جز معصومه نامی در سرم نیست

یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست

 

من شعر می‌گویم برایش، این فضیلت

حتی میان شعر‌های محتشم نیست

 

اذن شهادت

عطش را تو بهانه کردی ای جان که باشد دل بریدن از تو آسان

گرفتی از پدر اذن شهادت تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان

حسرت

تکانی خورد مشک و بر زمین افتاد

به راه افتاد اشک و بر زمین افتاد

 

در این مابین خورشید از سر حسرت

به دریا برد رشک و بر زمین افتاد

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×