دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اربعین بی‌قراری

نوای ناله و غم‌ها: رقیه

گرفته کاروان دم: یا رقیه

 

رسیده اربعین بی‌قراری

همه برگشته‌اند اما رقیه

 

روضه‌خوان ارباب

با نالۀ یا حسین بی‌تاب شدی

از داغ لب تشنۀ او آب شدی

 

با زمزمه‌های «أو سمعتم بغریب»

یک عمر تو روضه‌خوان ارباب شدی

 

کوثر بی‌قرینه

ای کوثر بی‌قرینۀ ثارالله

آرام و قرار سینۀ ثارالله

 

در صبر و شکوه و استقامت، یکتا

آیینۀ حق! سکینۀ ثارالله

 

فاطمه‌مذهب

 

در جمع ملائک مقرب هستی

از روز ازل فاطمه‌مذهب هستی

 

شد محو جمال کبریایی جانت

محبوب دل حسین و زینب هستی

شعر جدید یوسف رحیمی در مدح پیامبر (ص)
دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود

جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت

جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت

 

آب حیات زمزمه‌های زلال توست

جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت

 

اذن شهادت

عطش را تو بهانه کردی ای جان که باشد دل بریدن از تو آسان

گرفتی از پدر اذن شهادت تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان

باران اَلرَّحمان

خدایا عمر من پایان گرفته؟ و یا باران اَلرَّحمان گرفته

مگر این دشت اِحیا دارد امشب؟ که هر نیزه به‌ سر قرآن گرفته

لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

چشمان تو غرق خون و لب‌ها پر آه آتش به دلت شراره می‌زد ناگاه

هر قطرهٔ خون روی لب تو می‌گفت: لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

از نجف تا کربلا

از هرچه به غیر تو رها، می‌آییم

با عشق تو در شور و نوا می‌آییم

 

می‌آیی و پشت سرت ان شاالله

از صحن نجف به کربلا می‌آییم

 

یاران رفتند...

اسفند و گلاب و آب و قرآن...رفتند

با پای پیاده زیر باران رفتند

 

جان از تن من رفت و تماشا کردم

من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند

 

از جنس نور

یکباره از تعلق دنیا رها شدی

خاک تو پاک بود و چنین کیمیا شدی

 

در تو طلوع کرده یقین دوبار‌ه‌ای

از جنس نور بودی و محو خدا شدی

 

أین الحبیب؟

دست در دست باد می‌‌ریزد

به روی شانه گیسوان سپید

موج در موج می‌‌تراود نور

از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×