دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به یاد کربلا

من و شور و نوا، شب‌‌های جمعه

و قلبی مبتلا، شب‌‌های جمعه

 

قیامت می‌‌شود در صحن قلبم

به یاد کربلا، شب‌‌های جمعه

 

چلچراغی ز گریه

امشب از آسمان چشمانت

دسته‌دسته ستاره‌ می‌‌چینم

در غزل‌گریۀ زلالت، آه

سرخی چارپاره می‌‌بینم

 

اوج غربت

مسلمان نه! بگو دنیا پرستند

که در بین حرم حرمت شکستند

به قصد خونت ‌ای خون خداوند

همه زیر عبا شمشیر بستند

 

دلتنگ زیارت حسینم

هر سال عرفه دلم می‌‌گیره

از هجر تو دم به دم می‌‌گیره

آشفته و بی‌قرار و خسته

بازم دلامونو غم می‌‌گیره

 

عزیز نرگس

تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می‌گیره

دلم هوایی می‌شه و بونۀ آقا می‌گیره

 

این روزایی که دم به دم غریبی رو حس می‌کنم

با گریه یاد غربت عزیز نرگس می‌کنم

 

نشناختم تو را

من را همیشه خواندی و نشناختم تو را

از غصه‌ها رهاندی و نشناختم تو را

 

این بندۀ اسیر معاصی و نفس را

از درگهت نراندی و نشناختم تو را

 

مصحف غم‌های کربلا

شب‌های بی قراری چشمم سحر نشد

دلواپسی و غربت و اندوه، سر نشد

آهم کشید شعله، ولی بال و پر نشد

اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد

 

 

رسم عشق

بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا، پیرهن نداشت او رفت تا که زنده کند رسم عشق را از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت

 

بحر طویل ورودیه

کاروان آمده از راه، پر از ماه

چنان که طرفی در قرق جون و حبیب است و بریر است

و در آن سو طرفی در قرق نافع و سعد است و زهیر است

نفس کرببلا زیر قدم‌های علی اکبر و عباس فرورفت

 

بگذار با نگاه تو مانند حرّ شوم

این روزها که می‌‌گذرد، غرق حسرتم

مثل قنوت‌های بدون اجابتم!

 

بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه

تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!

 

من امشب کربلایم را گرفتم

گرفتم، از خود زهرا گرفتم

نه یک حاجت، که یک دنیا گرفتم

 

به لطف دست‌های کوچک تو

من امشب کربلایم را گرفتم

 

گل نیلوفر تنها

 

گل نیلوفر تنها، رقیه

شهید غربت بابا، رقیه

 

گرفتاران عالم دم بگیرید:

«رقیه یا رقیه یا رقیه»

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×