دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هرگز ندیده‌اند به عالم زن این‌چنین

هرگز ندیده‌اند به عالم زن این‌چنین  خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین

 

در قصر ظالمان به تظلّم که دیده است شیرآفرین زنی که کند شیون این‌چنین

ای جملۀ بلند جنون، تشنه قید تو

از بس که سینه زد دل من هر محرّمت

 یک سینه‌سرخ شد دلم و پر زد از غمت

 

پر زد فراز شهر جهان دید سوگوار

 هر گوشه قد کشیده علم‌های ماتمت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×