دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دل شرمنده

طبیب را تو بیاری، حبیب را تو بخوانی

دلم غریب؛ خوشا این غریب را تو بخوانی

 

دعای این دل شرمنده مستجاب نگردد

مگر که آیۀ «أمّن یُجیب» را تو بخوانی

 

مغرورتر از قلۀ در ابر خفته

صحرا به صحرا باد و توفان موج می‌‌زد

آنجا بیابان در بیابان موج می‌‌زد

 

با پشته‌‌های ماسۀ در شن نهفته

مغرورتر از قلۀ در ابر خفته

 

این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست؟

 

عشق علی، نماز علی، کوثر علی

آمد نشست امّ ابیها برِ علی

کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی

 

«پهلوی توست گوهر انگشتر علی

یار همه علی و تویی یاور علی»

 

هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه می‌‌‌شد؟

 

بر گردۀ خود مثل علی نان و رطب داشت

صادق همه صبح است، چه در خلوت شب داشت؟

 

شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم

صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت

 

سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان

من الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی

حبیب رفت به میدان، چه رفتنی! چه قیامی!

 

سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان

هنوز در پی بویی که می‌رسد به مشامی

شب قدر

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی

هی بگویم بعَلیّ بعلیٍّ بعلی

 

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است

اُدخلو‌ها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

 

سربسته بگویند...

پیغام خلیل است به بت‌ها و تبرها؟ یا باز ابابیل برافراشته پرها؟ فریادِ که پیچیده در این کوی و گذرها؟ «از مکه خبر آمده، داغ است خبرها باید برسانند پدرها به پسرها»

حسین کیست که عشق از حسین دم زده است

به صبح واقعه در خیل دوست دارانش

به ظهر حادثه در جمع بی‌قرارانش

غروب بر سر نی باز بین یارانش

به ذکر و زمزمه چاووش سربدارانش

پسر لیلا

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش

به درخشندگی ماه که عباس عمویش

 

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون

پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×