دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بانوی آفتاب نشین

عشق خدا، حسین چو پا در رکاب داشت  

تا کربلا به کعبه رساند، شتاب داشت

عهدی که بست روز ازل با خدا، حسین  

در عهدنامه، نقشۀ آن انقلاب داشت

شب شام و خرابه و...

شبی که شب، عداوت به سحر داشت  

سحر، فردایی از خون جگر داشت

شبی که عشق، در شام غریبان  

غمی از حجم غربت، بیشتر داشت

 

آب روان سوخت

چو گفتم کربلا، جان جهان سوخت

نوشتم تشنگی، آب روان سوخت

 

از آن صحرا که شد صحرای محشر

زمین آتش گرفت و آسمان سوخت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×