دسترسی سریع به موضوعات اشعار
یک نیستان ناله
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع
گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند
صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
پرندگان غزلمرده
چهل شبانه، گذر کرد بر زمین، بی تو
چهل شبانۀ بی عشق، بی یقین، بی تو
پس از تو، پیرهن سوگوار تا به ابد
چه بغضها که ندارد در آستین، بی تو
قافلۀ داغدیده
آید به سوی دشت غم انگیز کربلا
از راه دور قافلۀ داغدیدهای
آیند کودکان و، زنانی بزرگوار
با رنج بیکرانه و رنگ پریدهای
بوسهگاه رسالت
ای دوست! داستان تو رازی شنیدنی است
گلهای زخم تازه! ز باغ تو چیدنی است
گفتند سر گذشت غمت را، هزار بار
ای لاله! باز قصۀ داغت شنیدنی است
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایۀ الهام جهان است هنوز
بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم
خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز