دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بهشت

فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است

هرجا که می‌‌گویم حسین، آنجا بهشت است

 

هر روز از این روضه به آن روضه دویده

حق دارد آنکه گفته این دنیا بهشت است

 

شمس و قمر

شیعه را عمری است دلخوش می‌‌کند، غم را ببین!

یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین

 

بارها شمس و قمر را دیده‌ای، اما جدا

داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

 

آب از خودش خجل است

از ازل عشق، در دلم بوده

سایۀ بر سرم، علم بوده

خانۀ اولم حرم بوده

 

خدا به ماه رسانده ست دست دریا را

 

چنان که وقت عطش جرعه‌ای گوارا را

طلب کنید فقط ساقی العطاشا را

 

هنوز جای علامت به شانۀ پدر است سپرده زیر علم دست صاحبش ما را

 

خدا به ماه رسانده است دست دریا را

چنان که وقت عطش جرعه‌ای گوارا را

طلب کنید فقط ساقی العطاشا را

 

هنوز جای علامت به شانۀ پدر است

سپرده زیر علم دست صاحبش ما را

کیمیای نگاه

رمیده‌ایم، بیا و شکار کن ما را

به نوکری خودت اختیار کن ما را

 

به پای آبله دار پیادگان حرم

بیا به کشتی عشقت سوار کن ما را

 

از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می‌بریم

 

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضۀ ارباب بهتریم

 

لطف روضه

​​گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم چون بار عشق را به سر شانه می‌بریم

 

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد اما به لطف روضۀ ارباب بهتریم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×