دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
امان نامۀ همیشگى

دلى که سوخت ز غم، شمع محفلش سازند

 به همنشینى پروانه، نائلش سازند

 

دل شکسته بباید که ظرف غم گردد

 کسى که درد ندارد، چه با دلش سازند؟

 

گنج عشق

من هر چه دارم از در میخانه یافتم

 کام دو عالم از لب پیمانه یافتم

 

کردم بناى هستى خود را ز مى، خراب

 تا گنج عشق از دل ویرانه یافتم

 

لالۀ سرخ‌روى عشق

امشب ز مدینه بوى عشق آید

 فریاد حق از گلوى عشق آید

 

از دامن سبز عصمت زهرا

 آلاله‌ی سرخْ‌روى عشق آید

 

بند هشتم

اى نگاهت ز کیمیا بهتر!

 خاک راهت ز توتیا بهتر!

 

زخم مهر تو خوش‌تر از مرهم

 درد عشق تو از دوا بهتر

 

 

بند هفتم

 

تو عزیز و ز جان، عزیزترى

 که ز کون و مکان، عزیزترى

 

هست جان و جهان، عزیز ولى

 تو ز جان و جهان، عزیزترى

بند ششم

 

تا بُوَد شمع بر هوا، محتاج

 تا بُوَد درد بر دوا، محتاج،

 

آن چنانى که ماهى و مرغند

هر دو بر آب و بر هوا، محتاج،

بند پنجم

از حسین است پایدار، نماز

 وز قیام وى استوار، نماز

 

نخل سرسبز نهضت او راست

 آب از خون و برگ و بار، نماز

 

حسین بحر کرم

 

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

بند چهارم

 

تا گشود آن مه دل‌آرا چشم

 پرتو افزود مصطفى را چشم

 

گفت تکبیر، بر جمال حسین

 چون که افتاد مرتضى را چشم

بند سوّم

 

فلک علم، اختر آورده

 صدف عشق، گوهر آورده

 

پدر مهربان هستى بین

 پا به دامان مادر آورده

طواف لاله ها

تا وطن در نینوا کردم، حسین!

 روز و شب چون نی نوا کردم، حسین!

 

کاروانت را اگر آورده‌ام

 بارها خود را فدا کردم، حسین!

 

اتمام مأموریت

دگر از کربلا آن شور و غوغا برنمی‌خیزد

 از این صحرا به جز توفان غم‌ها برنمی‌خیزد

 

بیابان را سکوت غم به کام خود فرو برده

 صدایى جز خروش موج دریا برنمی‌خیزد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×