دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لالۀ عاشق

اى گل که طراوت سحر دارى تو!

 چون خون خداى، همسفر دارى تو

 

آن لالۀ عاشقى که از عاشورا

 هفتاد و دو داغ بر جگر دارى تو

 

پنج آینه

 

زینب که ز پنج آینه نورش دادند

 تا بزم خدا فیض حضورش دادند

 

زینب ز ازل بود همان زینب لیک

 در کرببلا اذن ظهورش دادند

اشک پاک

در سوگ تو اشک پاک خواهم ز خدا

 آه دل شعله‌ناک خواهم ز خدا

 

تا بر تن چاک چاک تو ناله زنم

 یک سینه‌ی چاک چاک خواهم ز خدا

 

شکوه عشق

 

زینب که شُکوه عشق پاینده از اوست

 ماهى است که نور صبر، تابنده از اوست

 

اسلام ز کربلا بُوَد زنده ولى

 تاریخ حیات کربلا زنده از اوست

 

۱۱۲

بگرفت چو او پیش دلآرام، آرام

 می‌گفت به گوش او بیارام آرام

 

از خنده و بوسۀ حسینش زینب

 آرام ز گریه گشت آرام آرام

 

 

پنج آفتاب

 

زینب که رسول و بوترابش پرورد

 زهرا ز براى انقلابش پرورد

 

پرورده‌ی مکتب حسین است و حسن

 ماهى است که پنج آفتابش پرورد

روح دلیر

 

زینب که دل و روح دلیرى دارد

 در یارى دین، سهم کثیرى دارد

 

همچون حسن و حسین و زهرا و على

 نیروى شکست ناپذیرى دارد

قرآن بخوان

اى سر که بُوَد بار غمت بر دوشم!

 زود است که داغ تو کند گل‌پوشم

 

بر خطبه‌ی من تو گوش کردى اکنون

 قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم

 

سکّۀ صبر

در لوح زمانه از شهامت، زینب

 زد سکّه‌ی صبر و استقامت، زینب

 

این بس به فضیلتش که از سوى حسین

 دریافت نیابت به امامت، زینب

 

 

شکوه جاودانی

 

زینب که شُکوه جاودانی دارد

در ارض، حضور آسمانی دارد

 

از دست حسین بن علی، خون خدا

بر سینه، مدال قهرمانی دارد

شریک مصائب

 

از مهر تو هرگز نکند دل، زینب

 وز بعد تو کارش شده مشگل، زینب

 

تا با تو شریک در مصائب باشد

 سر می‌شکند به چوب محمل، زینب

آیینۀ انقلاب خونین حسین

زینب که به عشق، جوشش آموخته است

 ماه است و چو مهر، رخ برافروخته است

 

آیینه‌ی انقلاب خونین حسین

 بر قامت صبر او نظر دوخته است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×