دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بال و پر

 

تا بوسه به رخسار پسر داد على

 از عشق و وفاى او خبر داد على

 

دانست جدا شود دو دستش زین رو

 بوسید و ز بوسه بال و پر داد على

میلاد عباس (ع)

عبّاس که سینه‌اى چو دریایش بود

 امروز به دامان على جایش بود

 

آن طفل که مرد عرصه‌ی عاشوراست

 مشک و علم و دو دست کالایش بود

 

 

نخل بلند استقامت

 

اى نخل بلند استقامت! عبّاس!

 سیراب ز چشمه‌ی امامت! عبّاس!

 

میلاد تو را نوشت تاریخ به خون

 میلاد شهامت و کرامت، عبّاس!

نور داور

 

بر روى حسین، نور داور، صلوات

 بر موى ابوالفضل دلاور، صلوات

 

میلاد حسین است و ابوالفضل رشید

 بفرست تو بر این دو برادر صلوات

ذوقِ گذشت

عبّاس که بود در سرش شوق گذشت

 دیدند چگونه دارد او ذوق گذشت

 

جان در ره آب داد و یک جرعه نخورد

 این است گذشتى که بُوَد فوق گذشت

 

عشق و تقوا

 

او طرح دگر ز عشق و تقوا می‌ریخت

 آتش ز عطش بر سر دنیا می‌ریخت

 

از لذّت آب خوردنش افزون بود

 آن لحظه که آب را به دریا می‌ریخت

دریاى ادب

 

ایمان و وفا، سایه‌ی بالاى تو بود

 ایثار على، نقش به سیماى تو بود

 

گر لب نزدى به آب دریا، عبّاس!

 دریاى ادب، میان لب‌هاى تو بود

ماه عشق

روشن‌گر راه عشق یعنى عبّاس

 سردار سپاه عشق یعنى عبّاس

 

آن جاى که آفتاب عشق است حسین

 پیداست که ماه عشق یعنى عبّاس

 

 

عمو می‌آید

 

تکبیر عمو ز چارسو می‌آید

با دست پُر از فرات او می‌آید

 

رفته است عمو آب بیارد، اصغر!

آرام که السّاعه عمو می‌آید

دشتبان آزادى

 

سردار سپاهى به وفایت نرسد

 سقّایى هیچ کس به پایت نرسید

 

هر نخل که دشتبان آزادى کاشت

 در سایه به نخل دست‌هایت نرسید

امتحان

 

تا آب روان به کودکانش برسد

 نگْذاشت که آب بر لبانش برسد

 

ترسید اگر که دیر جنبد عبّاس

 شاید خللى به امتحانش برسد

 

جان‌نثار

عبّاس که درس جان‌نثارى آموخت

 از شیر خدا بزرگوارى آموخت

 

آمد به جهان پس از برادر ز ادب

 وز عشق حسین، پاس‌دارى آموخت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×