اختصاصی کرب و بلا؛ همه او را با عنوان شاعر شعر «صد دانه یاقوت» میشناسند اما تا کنون بیش از سیصد اثر از مصطفی رحماندوست منتشر شده است. او علاوه بر نویسندگی کارشناس و متخصص قصه و ادبیات کودک و نوجوان است و دو اثر عاشورایی برای کودکان دارد که بارها منتشر و استفاده شدهاند. خودش گفته است: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش در میآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمههای سیاهی که بر کاغذ دیوان صامت و قمری نقش بسته چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.»
گفتوگوی سایت کرب و بلا با مصطفی رحماندوست درباره الزامات و شرایط ادبیات کودک و نوجوان را بخوانید؛
شما دو قطعه شعر درباره عاشورا برای نوجوانان سرودهاید؛ «قصه آب» و «لالایی عاشورا». فکر میکنید ویژگی این دو قطعه چه بوده که بارها مورد استفاده قرار گرفته و از آن استقبال شده است؟
این دو قطعه شعر که من درباره عاشورا دارم هر کدام یک داستانی دارد. اتفاقهایی پیرامون من رخ داد که مرا به این سمت برد. مثلاً شعر لالایی عاشورا را زمانی سرودم که برای شب شعر عاشورایی در شیراز دعوت شدم. من گفتم شعری ندارم و بعد از بحث بسیار نهایتاً مسئول برنامه گفت به این برنامه بیا تا مردم بفهمند شما هم از ما هستی. این جمله خیلی روی من تأثیر گذاشت و موجب شکسته شدن دل من شد. ازخانه بیرون زدم، رادیو ترانه معروف «لالایی» را پخش میکرد. به خودم نهیب زدم و یک لحظه بلافاصله به ذهنم رسید چرا برای عاشورا لالایی ویژه نگویم. حالا چه اتفاقهایی افتاد تا این لالایی تبدیل به شعر و بعد آهنگ و تبدیل به انیمیشن شد بماند، فقط این را بگویم که برای ساختن این کار نه آهنگساز بابت آهنگی که روی شعر گذاشت مبلغی دریافت کرد، نه خواننده بابت خوانندگی و نه انیماتور بابت ساخت انیمیشن و خلاصه کار پیش رفت و این طور بگویم که اتفاق عجیبی بود، شعر را من نگفتم، خودش آمد.
به نظر شما در پرداختن به واقعه عاشورا در قالب شعر و داستان چه مواردی باید رعایت شود تا هم برای کودک و نوجوان جذاب باشد و هم پیام اصلی حفظ شود؟
به عنوان یک بحث تخصصی باید بگویم عاشورا دو وجه دارد؛ یک وجه تاریخی که همراه با خشونت است و خیلی به درد بچهها نمیخورد اما وجه دیگر؛ دلبستکی افراد به همدیگر است و این دلبستگی را قشنگ میشود تعریف کرد. اگر هم بخواهیم بخشی از تاریخ را بگوییم این بخش دلبستگی افراد به یکدیگر را باید بگوییم و دلبستگی امام و یاران به معبودشان را که آنها را بیهیچ چشمداشتی راهی کرد، در حالی که میدانستند این سفر، سفر بیبازگشت است. مثلا داستان «زهیر» داستان زیبایی است. زهیر میدانست این مسیر مسیر بیبازگشتی است و آخر و عاقبت ندارد اما رفت.
آیا میتوان همه ماجرای کربلا و عاشورا را با توجه به خشونتهای موجود در آن برای کودکان (بین 4 تا 10 سال) به صورت داستان یا قصه تعریف کرد؟ شرایط روایت واقعه عاشورا برای این رده سنی چیست؟
این موضوع بر میگردد به وضعیت موجود. بعضی افراد فکر میکنند با استفاده از الفاظ بچهگانه یا کوتاه کردن قدشان، میتوانند با بچهها ارتباط برقرار کنند، در حالی که اینطور نیست. من کتاب عاشورایی دیدم که سر شهدا را بر نیزه کردند و تصویرش هم کشیدند و برای بچهها حرف زدند، در حالی که اینگونه نمیشود. واقعیت این است که لااقل در زمانه ما از خشونتهای وحشتناک نمیشود حرف زد. علیرغم اینکه برخی مداحان خیلی این وجه داستان را پر رنگ میکنند.
من حتی تردید دارم در دنیای امروز که در و دیوار از خشونت پر شده، برای گروه سنی نوجوان امروز، همه ماجرای عاشورا را بشود گفت. ممکن است بگویید بیان خشونت بیان مظلومیت شدید امام حسین (ع) هم هست بله اما آن هم خیلی مهارت میخواهد که به گونهای گفته شود که هم به خشونت اشاره شود و به مظلومیتها هم بیشتر اشاره شود. الان این رسمی که در روضه خوانیها پیش آمده است که میخواهند هرطور شده از مخاطب گریه بگیرند، بیشتر نفرت از آن فضای عمومی را پیش میآورد تا اینکه بحث مظلومیت امام در دل بچهها بنشیند.
چقدر رده بندی سنی برای پرداختن به عاشورا در حوزه ادبیات داستانی را لازم می دانید؟
رعایت ویژگیهای سنی برای بیان مطلب و در نظر گرفتن ویژگیهای روانشناختی بچهها و سطح درک آنها و تکیه بر تجربه زیستی آنها برای هر موضوعی لازم است. خیلی از چیزها را در گروههای سنی مختلف باید در پرده و در لایههای زیرین نوشت و گفت و یا اینکه اشارهوار از کنارش گذشت یا اصلاً نگفت. مسئله عاشورا هم همینطور است. واقعه عاشورا اتفاقی است که در دنیای بزرگسالان و در فضای خشونت عربی رخ داده و برای گفتن آن حتماً رعایت ویژگی گروه سنی لازم است. مثلاً میشود گوشهای از عاشورا را برای یک گروه سنی بگوییم و یک گوشه دیگر را برای یک گروه سنی دیگر بیان کنیم.
زبان قصه و داستان و نوع ارائه محتوای عاشورایی برای نوجوان دهه 60 با نوجوان دهه 90 چه تفاوتهایی کرده است؟
دقیقاً وقتی ما از ویژگیهای سنی و روانشناختی مخاطب بحث میکنیم، به این نکته هم توجه داریم که مثلاً در دهه 60 بچهها یک کلماتی را زیاد به کار میبردند که بچههای دهه 90 کاملاً با آن غریبه هستند. یعنی کلماتی برای بچههای دهه 60 عادی بود ولی بچههای دهه 90 متوجه مفهوم آن نمیشوند. بحث توجه به تجربههای زیست پایه و کلمات پایه، اینجا کاملاً مطرح است. یک حرفهایی را میشد در دهه 60 بیان کرد ولی الان نمیشود همان حرف را گفت.
مثلاً در مورد عاشورا میتوانیم بپردازیم به اینکه یک اتفاق تاریخی مبنای رخداد عاشورا بوده و زیادهخواهی و انحرافی که بعد از پیامبر(ص) ایجاد شد باعث شد کار به اینجا و به واقعه کربلا بکشد. اگر این را مطرح کنیم نوجوان دهه 90 هم متوجه مفهوم آن میشود و نوجوان دهه 60 هم آن را درک میکند حالا ممکن است برداشت دهه شصتیها از زیاده خواهی با برداشت دهه نودیها متفاوت باشد ولی به هرحال متوجه مفهوم میشوند.
اینها عوامل و عناصری است که باید در نوشته به کار گرفت و به آن توجه شود. در غیر این صورت میبینیم نوشتهای هم آماده شده و زحمت هم کشیده شده و نیت هم خیر بوده، اما خدای ناکرده اثر معکوس دارد.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.
خوب