کرب و بلا؛ براساس روایات عام پس از واقعه عاشورا تنها مردی که زنده ماند امام زینالعابدین (ع) بود که در روز واقعه در بستر بیماری بودند و علیرغم پافشاری افرادی همچون شمر بن ذی الجوشن، عمر بن سعد؛ فرمانده سپاه کوفه از کشتن ایشان سرباز زد.
حضور ایشان در دارالاماره کوفه خشم ابن زیاد را بیش از پیش برانگیخت و البته ایشان پس از رهسپار شدن به دمشق، با همراهی عمه بزرگوارشان حضرت زینب (س) منابر و خطابه آتشینی ایراد فرمودند تا آنجا که بیش از پیش موجب رسوایی دستگاه اموی شدند.
اما درغور و تجسس بیشتر در تاریخ به وضوح میتوان مشاهده کرد که اینگونه نیست و از جمله مردان دیگری که در سپاه قلیل امام حسین (ع) بودند و پس از واقعه از این کارزار جان سالم به در بردند، فردی است به نام حسن مثنی که فرزند امام حسن مجتبی (ع) از زنی به نام خوله بوده است. (1)
براساس نقل تاریخی منتج از مقتل ابیمخنف که اتفاقاً برخی ارجاعات این کتاب درباره روایت های واقعه استناد به اظهارات حسن مثنی بوده است، او در جریان واقعه عاشورا جوانی 19 یا بیست ساله بوده و پیش از واقعه کربلا به عقد فاطمه؛ دختر امام حسین (ع) درآمده بود و در جریان واقعه نیز جانانه به جنگ به سپاهیان کوفه پرداخت تا آنجا که هجده زخم برداشت و نیمهجان بر روی زمین افتاد. (2)
حسن مثنی همچنان در میان اجساد کشتگان کربلا با رمقی ناچیز تا عصر عاشورا دوام آورد و زمانی که لشکر کوفه قصد جدا کردن سرهای شهدا از بدنهایشان را کرد، او را زنده یافتند که در این هنگام به وساطت دایی اش؛ اسماء بن خارجه که از بنیفزاره بود، از مرگ نجات یافت و البته در مراجعت به ابن زیاد نیز او حسن مثنی را به داییاش واگذار کرد و ابن خارجه نیز او را مداوا و راهی مدینه کرد.
از این تاریخ به بعد است که حسن مثنی به عنوان یک شاهد عینی در مدینه علاوه بر اینکه بنا بر وصیت امام علی (ع) عهدهدار صدقات و موقوفات آن حضرت برخلاف کارشکنی های حجاج بن یوسف را عهدهدار بود، نقش بسزایی در برخی ابهامزداییها در ارتباط با واقعه عاشورا و شرح واقعه براساس حقایقی که به چشم دیده بود، داشت. (3)
حسن مثنی در زمانی که عبدالرحمان بن محمد بن اشعث کندی بر حجاج بن یوسف شورید، با او همراه شد و البته بنا بر برخی اقوال از آنجا که او علوی بود گفته می شود که حتی در برهه ای ادعای امامت نیز کرده باشد و در منابع زیدیه از حسن مثنـّی به عنوان یکی از ائمه زیدیه یاد میشود.(4) ادعایی که اما شیخ مفید در «الامالی» آن را به شدت مردود اعلام میکند.
پس از کشته شدن عبدالرحمن بن محمد ابن اشعث در سال 85، حسن مثنـّی نیز متواری شد و تا اینکه سرانجام فرستادگان ولید بن عبدالملک او را مسموم کرده و به قتل رساندند. جنازه او به مدینه منتقل کردند و در بقیع به خاک سپرده میشود که این واقعه سال 90 هجری رخ میدهد. (5)
پی نوشت:
1 ـ نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، ص46
2 ـ المصابیح، احمد بن ابراهیم حسنی، ص379
3 ـ نسب قریش، مصعب بن عبدالله، زبیری، ص46
4 ـ المصابیح، احمد بن ابراهیم حسنی، ص379
5 ـ تهذیب تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج4، ص121