به گزارش کرب و بلا، امروز دوم آذرماه مصادف است با هشتاد و هفتمین سالروز تولد دکتر علی شریعتی و به این بهانه با مراجعه به گفتار وی در کتاب «حسین وارث آدم» به منظری از دیدگاهش پیرامون عاشورا و فلسفه قیام اباعبدالله الحسین (ع) می پردازیم.
دکتر شریعتی در بخشی از این کتاب با طرح این پرسش که چرا امام حسین (ع) ندای «هَل من ناصِر یَنصُرنی» سر می دهد؟ میگوید: «حسین (ع) پس از اینکه همه عزیزانش را در خون میبیند و جز دشمن کینهتوز و غارتگر در برابرش چیزی مشاهده نمی کند ، اینچنین فریاد میزند: آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟ و مگر نمیداند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟»
وی در ادامه به پاسخی در برابر پرسشی که خود مطرح کرده است، دست میزند و میافزاید: این سؤال، سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست، این سؤال انتظار حسین (ع) را از عاشقانش بیان میکند و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند اعلام مینماید.»
دکتر شریعتی در جای دیگری از محتوای این کتاب به نقشآفرینی از روی اخلاص یاران حسین (ع) در کارزار عاشورا اشاره میکند و ادامه میدهد: «اکنون شهیدان کارشان را به پایان بردهاند و خاموش رفتهاند، همهشان، هر کدامشان، نقش خویش را خوب بازی کردهاند. معلم، مؤذن، پیر، جوان، بزرگ، کوچک، زن، خدمتکار، آقا، اشرافی و کودک، هر کدام به نمایندگی و بهعنوان نمونه و درسی به همه کودکان و به همه پیران و به همه زنان، و به همه بزرگان و به همه کوچکان! مردنی به این زیبایی و با اینهمه حیات را انتخاب کردهاند.
اینها دو کار کردند، این شهیدان امروز(عاشورا) دو کار کردند، از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاری قرآن تا آن معلم اطفال کوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خویشاوند یا بیگانه، و تا آن مرد اشرافی و بزرگ و باحیثیت در جامعه خود و تا آن مرد عاری از همه فخرهای اجتماعی، همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند.»
و او در ادامه درسی که شهیدان دشت کربلا با این مجاهدت و سلحشوری خود برای همه اعصار تاریخ داده اند را اینگونه بیان می کند: «همه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند، اگر می توانند، و چگونه بمیرند،اگر نمیتوانند.»
شریعتی نسلهای بعد از عاشورا، نسل ما و نسلهای پس از ما را وارث امانتی بزرگ معرفی میکند که حسین (ع) و یارانش در پهنه دشت کربلا و در پی مجاهدت خود آن را آفریدند و اینگونه ادامه میدهد: «ما وارث عزیزترین امانتهایی هستیم که با جهادها و شهادتها و با ارزشهای بزرگ انسانی، در تاریخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اینهمه هستیم، و ما مسؤول آن هستیم که امتی بسازیم از خویش، تا برای بشریت نمونه باشیم. «وکذالک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» خطاب به ماست.»
وی در ازای این میراث که امانت در اختیار انسان در همه اعصار و نسل ها قرار گرفته است، برایشان نیز رسالتی انسانی و دینی ترسیم کرده و نسبت به غفلتی که بشر ممکن است سهواً و یا عمداً مرتکب آن شود، گوشزد کرده و در ادامه میگوید: «آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکیاند: چه آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاویه خانهها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین(ع) حضور دارد ـ و در هر قرنی و عصری حسین (ع) حضور دارد ـ هرکس که در صحنه او نیست، هرکجا که هست، یکی است، مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است. این است معنا این اصل تشیع که قبول هر عملی یعنی ارزش هر عملی به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، [چه بسا] همه چیز بیمعناست و میبینیم که هست.»
دکتر شریعتی در جای دیگری از کتاب «حسین وارث آدم» در توضیح یاری خواستن حسین (ع) در قالب عبارت معروف «هَل من ناصر یَنصُرنی» این چنین اظهار میدارد: «و اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسلها، در همه جنگها و در همه جهادها، در همه صحنههای زمین و زمان اعلام کرده است، در کربلا مرده است تا در همه نسلها و عصرها بعثت کند. تو و من، ما باید بر مصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم. آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام!
رسالت نخستین را حسین(ع) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خون های جوشان و تنهای خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز میشود. این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن، «زینب» (س)! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب (س) دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش و هر چه زمان می گذرد، این رسالت پیامرسانی سنگینتر.»