به گزارش کرب و بلا، حسن ذوالفقاری؛ مصحح کتاب «روضه الشهدا» تألیف ملا حسین واعظ کاشفی با اشاره به اینکه این کتاب طی 5 قرن اخیر به جهاتی مورد توجه عام مردم قرار گرفته است، گفت: یکی از این موارد، آن است که مرثیه‌خوانان به جای مقاتل عربی، با استناد به این کتاب، به عزاداری در ایام محرم می‌پردازند و این امر آنچنان پُررنگ بوده است که عملاً مرثیه‌خوانی در مورد واقعه عاشورا به «روضه‌خوانی» مسمی شده و در میان فرهنگ عامه بسیار مرسوم است.

 

وی ادامه داد: از جمله دیگر مسائلی که موجب اعتباربخشی به این کتاب شده است آنکه این کتاب در دوره صفویه و قاجار به عنوان کتاب مکتبخانه‌ای مطرح شده و حتی در مدارس علوم جدیده نیز تدریس می‌شده است و در عالم هنر و به ویژه نقاشی موسوم به نقاشی قهوه‌خانه‌ای که بر روی پرده و به منظور استفاده در مجالس پرده‌خوانی و نقالی مبتنی بر مقاتل کربلا ترسیم شده، استناد نقاشان و هنرمندان به فرازهای تاریخی این کتاب بوده است.

 

ذوالفقاری تصریح کرد: با وجود اعتباری که این کتاب در میان توده مردم دارد اما از سوی برخی خواص و دین‌پژوهان محتوای آن با انتقاداتی همراه است و نکته مهم اینکه این افراد برخی روایات آن را مجعول و فاقد سند قلمداد می‌کنند و اینکه در نقل برخی ماجراها، این کتاب دارای اغراق بسیار زیادی است.

 

وی که تصحیح کتاب «روضه الشهدا» از وی اخیراً از سوی انتشارات علمی و فرهنگی وارد بازار نشر شده است، ادامه داد: استاد مطهری کتاب «روضه ‌الشهدا» را پُر از دروغ و تحریف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است و با لحنی احساسی و بدون درنظر گرفتن ملاحظات تاریخی عصر مؤلف و بی‌توجه به جنبه‌های ادبی کتاب، با نگاهی صرفاً تاریخی می‌نویسد: ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی‌انصاف مرد باسوادی هم بوده است، کتاب‌هایی هم دارد و از جمله «انوار سهیلی» که در آن خیلی عبارت‌پردازی کرده و می‌گویند «کلیله و دمنه» را خراب کرده است.... البته معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنی ولی در میان شیعه‌ها خودش را یک شیعه صد در صد متصلبی نشان می‌داده و در میان سنی‌ها خودش را حنفی معرفی کرده است.

 

ذوالفقاری افزود: به گفته استاد مطهری، ملا واعظ کاشفی اصلاً اهل بیهق و سبزوار است و سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق‌العاده متعصب در تشیع اما او رفتاری دوگانه داشته است و از این رو در شیعه و سنی بودن او تشکیک وجود دارد؛ در هر حال بنا به گفته شهید مطهری او حتی اسم‌هایی جعلی نیز وارد شرح ماجرای عاشورا در کتاب خود کرده است و داستان‌های آن را به شکل افسانه درآورده و متأسفانه از زمان رواج این کتاب در میان مردم، دیگر کمتر کسی را می‌توان سراغ گرفت که به دنبال تاریخ واقعی امام حسین (ع) باشد و عملاً در محافل و مجالس عزای حسینی بیشتر از اینکه به دنبال شرح واقعی ماجرا باشیم، اغلب تبدیل به روضه‌خوان شده‌ایم.

 

این فعال ادبی در ادامه با شأن قائل شدن به برخی از اظهارات منتقدان به این کتاب، تأکید کرد: مشکل عمده منتقدان به این کتاب آن است که تصور می‌کنند که «روضه الشهدا» یک کتاب صرف تاریخی است  در حالیکه به اعتقاد من و بسیاری دیگر، این کتاب را باید یک اثر ادبی دانست و در این راستا حجت‌الاسلام رسول جعفریان؛ استاد تاریخ دانشگاه تهران اشاره جالبی دارد که گفته است: از قرن ششم به بعد، نوشته‏‌های تاریخی قدری سست و به مقدار زیادی قصه‌‏ای و داستانی شده‌اند. احساسات مذهبی مردم با تاریخ عجین می‌‏شود و ادبیات که نشانه بروز احساس مردمی است، در آن به ایفای نقش می‌‏پردازد. وقتی تاریخ با ادبیات و هنر آمیخته شد، دیگر نمی‌‏توان انتظار آن را داشت که تنها پای روایت صحیح تاریخ در میان باشد و باید احساسات مذهبی را نیز نشان دهد؛ این جاست که به سوی ساختگی بودن می‌‏رود تا ماجرا را غم انگیزتر، پرچاذبه‌‏تر و گیراتر نشان دهد.

وی با تأکید بر این نکته که از این منظر باید «روضهالشهدا» را کتابی از نوع رمان تاریخی دانست، ادامه داد: این کتاب، تاریخ صرف و مستند تاریخی قابل ارجاع مؤلفان نیست همچنانکه حجت الاسلام جعفریان سبک کتاب را ترکیبی از قصّه و تاریخ دانسته و می‌نویسد: بی‌شبهه داستان‌های دروغینی در روضه ‌الشهدا وجود دارد که سبب شده تا این کتاب بی‌بهره از اعتبار علمی باشد. لذا تلقی روضه ‌الشهدا نه به عنوان یک کتاب تاریخی، بلکه باید به عنوان یک اثر ادبی و رمان تاریخی مطرح شود.

 

ذوالفقاری اظهار داشت: براین اساس باید هدف کتاب را برانگیختن احساسات مذهبی دانست و نوع کتاب نیز از سنخ مجلس‌گویی و موعظه است و نتیجه اینکه نقل دقیق منابع در این گونه کتاب‌ها نه رسم بوده و نه هدف مؤلف تا بتوان آن را ارزیابی کرد.

 

وی نقل روایات در «روضه الشهدا» را بر چهار گروه تقسیم‌بندی کرد و گفت: گروه اول مواردی که از هیچ منبعی نقل نشده است که اغلب موارد چنین است و اما گروه دوم ارجاعات مبهم است و با عباراتی مثل «اهل تاریخ بر آنند که...»، «آورده‌‏اند که...» همراه شده است. در مورد گروه سوم مواردی وجود دارد که بین دو نقل مختلف قضاوت می‌کند و گروه چهارم نیز مواردی است که به نام کتاب اشاره می‌شود.

 

این مصحح با اشاره به اینکه این کتاب در عصر صفویه جایگزین «ابومسلم ‏نامه» و «حمزه‌‏ نامه» شد، گفت: کاشفی با بهره‌گیری از عناصر داستان و برجسته‌سازی صحنه‌ها و گزارش جزئیات و توصیف شخصیت‌ها و خوی و خصلت آنها جنبه‌های تاریخی اثر را قوت و عینیت بیشتر بخشیده است. نکته جالب توجه اینکه در این کتاب، حیوانات به سخن آمده و ایفای نقش می‌کنند، اشخاص و اولیا ارتباط‌های ماورالطبیعی با فرشتگان و اجنه و ملائک دارند و همه این عناصر، خواننده را با اثری داستانی مواجه می‌کند تا تاریخی.

 

ذوالفقاری در پایان افزود: عمده شهرت این کتاب به واسطه عبارت‌پردازی‌های زیبای آن است. مؤلف در این کتاب بیشتر شیوه سعدی در گلستان را در نظر داشته و نثر مسجع سعدی را پیروی می‌کند و روش او در حکایت‌آوری، تفصیل مطالب و شاخ و برگ دادن حوادث با اندرزها، اشعار، احادیث و عبارت‌پردازی با آوردن جمله‌های مترادف است. انتخاب این شیوه به دلیل ماهیت مجلس‌گویی کتاب و برای اثرگذاری بیشتر بر مخاطب است.