محمود شاهرخی متخلص به «جذبه» در سال 1306 در شهر بم از توابع استان کرمان به دنیا آمد. این شاعر عاشورایی سرانجام در روز یکشنبه 24 آبان سال 1388 در سن 82 سالگی در بیمارستان عرفان تهران درگذشت.
پیکر زندهیاد «شاهرخی» در کنار چندین نفر از اهالی شعر و ادب در آرامستان بهشت زهرا سلام الله علیها، واقع در تهران در حجره 953 به خاک آرمید.
وی دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در بم گذراند و تحصیلات متوسطه را در کرمان و یزد به پایان برد. شاهرخی در یزد با سید محمد و متخلص به «مجذوب» که برای وعظ و خطابه به بم آمده بود، آشنا شد و سرانجام داماد ایشان شد.
او به نجف اشرف رفت و به تحصیل ادامه داد ولی پس از چندی به علت ضعف مزاج و هوای نامساعد نجف، به بیماری ریه مبتلا شد و ناگزیر به ایران مراجعت کرد و در فیضیه قم به تحصیل پرداخت، سپس به علت تشدید بیماری به تهران آمد و در یکی از آسایشگاهها بستری شد.
او پس از بهبود و سلامتی، درگیر امور معیشتی شد و به همین علت از کسوت طلبگی بیرون آمد و در بخش خصوصی به فعالیت پرداخت. در طول فعالیت خود با بسیاری از مراکز ادبی و فرهنگی از جمله حوزه هنری، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، شورای عالی شعر مرکز موسیقی صدا و سیما و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران همکاری داشته و عضو شورای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
«جذبه»، بیشتر قالبهای کلاسیک را در سرودن تجربه کرد. بخشی از آثار محمود شاهرخی عبارتند از:
• در غبار کاروان
• داغ شقایقها
• نجوای با دلدار
• تجلی عشق
• خلوتگاه عشق یا دارالوصال
«جذبه» به همراه دوست دیرینهشان «مشفق کاشانی»، چندین اثر در حوزه شعر و ادب ولایی ارائه دادند که آیینه آفتاب، آیینه عصمت، آیینه بردباری، آیینه صبر، آیینه ایثار، آیینه رجا و آیینه عفاف از آن جملهاند که همگی توسط انتشارات اسوه منتشر شده است.
اینک دو شعر عاشورایی از وی که در کتاب «جرس فریاد میدارد» به گزینش جواد هاشمی «تربت» و میثم کریمی نیز آمده است:
شمع حقیقت
آزادهای که کعبه عشق است، کوی او
دارند چشم، اهل دو عالم به سوی او
صاحبدلان کنند به شکرانه، جان نثار
در مقدم صبا به نسیمی ز کوی او
دلها سپندوار به بویش در آتشند
آری شمیمِ گلشنِ قُدس است، بوی او
ای جان فدای همت آن عاشقی! که بود
در راه دوست، کشته شدن، آرزوی او
دلدادهای که بود به محراب وصل دوست
از جویبار خون، همه غسل و وضوی او
لبتشنه جان سپرد به جانان، کسی که بود
سرچشمه حیات، نَمی از سبوی او
در خون تپید آنکه دو عالم، اسیر بود
در «مَنْ یَزیدِ» عشق، به یک تار موی او
در ساحل فرات، چو لبتشنه شد شهید
سیراب گشت، مزرع دین ز آبروی او
فری دوباره یافت حقیقت ز فیض وی
آبی دوباره جُست شریعت ز جوی او
هستی به جنبش آمد و عالم ز جای شد
«هَل مِنْ مُغیث» شد چو بلند از گلوی او
خونین شفق به دامن این نیلگون سپهر
آیینهای است کرده در آن، جلوه روی او
این کیست خیره مانده در او، چشم عالمین؟
شمع حقیقت است و چراغ هدی، حسین
درد جانگزا
ای آنکه در عزای تو، چشم جهان گریست!
وز درد جانگزای تو، هفت آسمان گریست
تنها نه آدمی ز غمت خون ز دیده رانْد
در ماتم تو عرش و زمین و زمان گریست
هر کاو حدیث داغ جگرسوز تو شنید
لرزان چو شمع با دل آتشفشان گریست
از محنت تو شور به جن و مَلَک فتاد
وز ماتم تو، دیده پیر و جوان گریست
ماهی ز حسرتِ لب خشکت در آب سوخت
مرغ از حدیث درد تو، در آشیان گریست
«خیرالنسا» به چهره ز اندوه، لطمه زد
«خیرالبشر» به ناله و آه و فغان گریست
زین داغ، مرتضی به بهشت برین گداخت
زین درد، مجتبی به ریاض جنان گریست
گرید چگونه ابر بهاری به باغ و راغ؟
زینب کنار کشته تو، آنچنان گریست
آنسان کنار جسم تو بگْریست زار زار
کز سوز آن محب و معاند شد اشکبار
برای مشاهده مجموعه اشعار محمود شاهرخی در سایت کربوبلا اینجا، مجموعه اشعار جواد هاشمی (تربت) اینجا و مجموعه اشعار میثم کریمی اینجا را کلیک کنید. همچنین میتوانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کربوبلا مراجعه کنید.
سلام. ایکاش اشعار رو با ذکر منبع در سایت بارگزاری میکردید. وی افسوس