به گزارش کربوبلا، دکتر علیمحمد ولوی در نشستی که در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد، به تشریح و تحلیل چرایی وقوع واقعه حره پرداخت و گفت: تحولات تاریخ اسلام را باید در تعارض دین و سنت جست. بعد از فتح مکه، یعنی زمانی که حکومت مستقر شد و جامعه توسعه کمی پیدا کرد، تعارض میان سنت و دین شروع شد. بعضیها تصور میکنند که این تعارض پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع شد؛ حال آنکه تعارض از زمان خود پیامبر (ص) در زمان فتح مکه شروع شده بود. تعارض میان سنت و دین همیشه وجود دارد. وقتی که دین میآید و پا به عرصه وجود میگذارد، این تعارض شروع میشود. اما یک دوره این تعارض با کفار و مشرکین است، دورهای هم تعارض درون دین اتفاق میافتد. از سال فتح مکه این تعارض و درگیری آغاز شد و پس از پیامبر (ص) شدت گرفت.
وی ادامه داد: در این دوره نماد تفکر دینی تا سال 40 ه.ق علیبنابیطالب علیهالسلام بود. پس دعوای بین دین و سنت از آن مقطع تاریخی آغاز شد و بعد هم ادامه پیدا کرد. در مقابل بسیاری از چهرههایی که پس از رحلت پیامبر (ص) حاکمیت را در اختیار گرفتند، نمایندگان و حامیان سنتگرایی بودند. همین رویدادها دانسته و ندانسته تحولاتی را رقم زدند که نهایتا به حاکمیت یزیدبنمعاویه، دیگر سفیانیان و مروانیان منجر شد.
تحولات تاریخ اسلام را باید بر اساس این تعارض دید؛ تعارض میان سنت و دین.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نمایندگان سنت در مواردی که فکر میکردند درست است، با خود رسولالله (ص) هم مقابله میکردند. طبری در حوادث قضیه تبوک گفته است؛ کسانی که در مقابل رسولالله (ص) اردو زدند، جمعیتشان به اندازه کسانی بود که در کنار پیامبر (ص) بودند. تحولات تاریخ اسلام را باید بر اساس این تعارض دید؛ تعارض میان سنت و دین. همه حوادث بعد از سقیفه بنیساعده در این قالببندی قابل تحلیلاند.
وی در ادامه با اشاره به عملکرد عمربنخطاب گفت: او با اعتقاد و صداقت تمام میگفت؛ من اصلا سیاست تسویه پیامبر (ص) را نمیفهمم. راست هم میگفت؛ به ویژه در مسائل اقتصادی، مگر در نگاه سنتگرا میتوان سید قریشی را برابر یک برده حبشی قرار داد؟ یا یک مولای تازهمسلمان را با مهاجر و انصار؟ آن ذهنیت سنتگرای عرب کاملا این منطق سنتی را میفهمید. عمر در دوره ابوبکر با اصرار تمام از وی خواست سیاست تسویه را رها کند. ابوبکر نپذیرفت و به راهبردی که پیامبر (ص) مشخص کرده بود اصرار ورزید، اما به مجرد اینکه خودش خلیفه شد، سیاستش را عملیاتی کرد که نتیجهاش ایجاد شکاف عمیق اقتصادی در جامعه بود. در آخرین ماههای خلافتش بهرغم سرمایه عظیمی که به جامعه سرازیر شده بود، متوجه وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی شد. ظاهرا به این جمعبندی هم رسید که علت گسترش فقر، فساد و وخامت اوضاع، عدول از سیاست پیامبر (ص) بوده است، اما دیگر برای بازگشت دیر شده بود.
وی افزود: عثمان هم نماینده کامل تفکر سنتگرا و یکی از نمادهای این تفکر است. وقتی علی (ع) به خلافت رسید، با وجود وفاداری کامل به سیاست تسویه نبوی آنچنان نمایندگان سنت، قدرت گرفته بودند که دیگر کاری از هیچکس ساخته نبود و با به قدرت رسیدن معاویهبنابیسفیان، سنتباوران جشن پیروزی گرفتند و در بسیاری موارد اسلام، پوششی برای توجیه سنت شد؛ صورتی از اسلام منحط شد و سنت، محتوا را مدیریت کرد.
یزید در ظاهر، خلیفه پیامبر (ص) بود و با مردم نماز میگزارد، اما وحی را بازی بنیهاشم برای کسب قدرت میدانست.
این تاریخشناس در ادامه یزیدبنمعاویه را نماینده کامل و تمامعیار تفکرات سنتی معرفی کرد و گفت: یزید همه عقدههای منافرات بین هاشم و امیه و همه دعواهای سنتی را با خودش داشت، اینها اصلا دنبال موقعیت و فرصت بودند که عقدهگشایی کنند و اثبات کنند عاقبت سنتهاست که پیروز میدان است و دین نمیتواند جایگاهی در مناسبات اجتماعی داشته باشد. به همین خاطر وقتی موقعیتی به دست آورد، یزیدبنمعاویه که هوشمندی پدرش را نداشت، با وقاحت و گستاخی تمام در بازسازی همه ارزشهای جاهلی کوشید. پس از واقعه حره است که آن شعر معروف «لیت اشیاخی ببدر شهدوا…» را سرود و جهت مستقیم حملاتش را متوجه بنیهاشم کرد.
ولوی ادامه داد: یزید در ظاهر، خلیفه پیامبر (ص) بود و با مردم نماز میگزارد، اما وحی را بازی بنیهاشم برای کسب قدرت میدانست. مسلما این تعارض با یزیدبنمعاویه به اتمام نرسید و در تمام تاریخ اسلام تا به امروز تداوم داشته است. واقعه حره هم حلقهای از زنجیره همین تحلیل است و البته اهمیتش به خاطر این است که یکی از حرمتشکنیهای بزرگ پس از واقعه کربلاست. پس از آن نمایندگان احیای سنت از این بدعتگذاریها بسیار انجام دادند.
این مدرس دانشگاه افزود: باید پذیرفت واقعه حره دنباله تحولاتی است که از زمان پیامبر (ص) شروع شد و در زمان یزید به نقطه اوج رسید. شهادت امام حسین (ع) شروع این حرمتشکنیها بود. بعد با واقعه قتلعام و شهادت سه هزار نفر مهاجر و انصار ادامه یافت. البته ابعاد مظلومیت امام حسین (ع)، بحث همراهی زنان و کودکان و خیلی مسائل دیگر، واقعه کربلا را متفاوت میکند، ولی نباید از یاد برد که در واقعه حره سه هزار نفر از مهاجر و انصار کشته شدند.
این تاریخشناس همچنین گفت: بعد از شهادت امام حسین (ع) و مستقر شدن «عبداللهبنزبیر» در مکه، «عبداللهبنحنظله» از مدینه عازم شام شد و در این سفر «منذربنزبیر» برادر عبداللهبنزبیر و شخصیتهای دیگر هم وی را همراهی میکردند. آنها وقتی از نزدیک وضعیت نهاد خلافت را دیدند، تعارض میان خلافت مبتنی بر سنت و اسلام نبوی بر ایشان آشکار شد. نکته جالب این سفر آن است که یزید به هر یک از آنها یک صد هزار درهم پاداش داد.
قرآن هم بر رسوب ریشهدار سنن در میان آحاد جامعه تأکید کرده است و مکررا بر این موضوع تأکید میکند که تعداد کسانیکه میتوانند با ارزشهای اصیل دینی زندگی کنند قلیل است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: پس از این منذربنزبیر به کوفه نزد «عبیداللهبنزیاد» آمد و تکاپوهایی را آغاز کرد و خلافت یزید را نامشروع دانست. وقتی یزید متوجه این موضوع شد که نمایندگان مدینه بهرغم جوایز و هدایایی که از او گرفتند، علیه او تبلیغ میکنند به عبیدالله دستور داد که منذر را بکشد و بعد به مدینه و مکه برود. اما عبیداللهبنزیاد به خاطر سوابق دوستی و آشنایی و به دلیل شهادت منذر در جریان استلحاق، عبیدالله به وی ارادت داشت، سپرد که قبول نکرد و در پاسخ فرمان یزید گفت: من دو جنایت را با هم مرتکب نمیشوم، همان یکی را که انجام دادم کافی است، نمیتوانم خانه کعبه را هم مورد هتک قرار دهم. سپس به دلیل سابقه دوستی با منذر به او اجازه داد کوفه را ترک کند و فرمان یزید را اجرا نکرد.
وی تصریح کرد: بعضی ادعا کردهاند رهبران واقعه حره نمایندگان رسمی عبداللهبنزبیر بودند، ولی این ادعا درست به نظر نمیآید. اینها هیچوقت همبستگی ارگانیکی با عبداللهبنزبیر نداشتند و اگر کسانی هم در میانشان بودند که چنین علاقهمندیهایی داشتند، نتوانستند نقشه خود را پیش ببرند. ارتباط رهبران واقعه حره با وقایعی که در مکه در حال رخ دادن بود، یک ارتباط سازمانی و برنامهریزیشده نبود. همچنین باید توجه کرد که ابنزبیر در سال 64 ه.ق درست پس از وفات یزید، ادعای خلافت کرد و مردم را به خلافت خودش دعوت نمود، اما واقعه حره در روزهای پایانی ذیالحجه سال 63 ه.ق اتفاق افتاد و یزید در ربیعالاول مرد. از نظر زمانی هم این وقایع جالب توجه است.
ولوی افزود: «مسلمبنعقبه» بعد از اینکه این فجایع را به بار آورد، درحالیکه بیمار هم بود در میانه راه مرد و به مکه نرسید. عبداللهبنزبیر زمانی مردم را به بیعت با خودش دعوت کرد که خبر مرگ یزید به مکه رسید و قبل از آن ادعای خلافت نداشت. در واقع حتی یک قیامگر جسور مثل عبداللهبنزبیر تا زمانی که یزید در قید حیات بود جرأت نکرد مردم را به خلافت و بیعت با خودش دعوت کند. زمانی که خبر مرگ یزید به او رسید، شروع به دعوت برای بیعت کرد و خود را خلیفه رسمی جامعه اسلامی نامید.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: سنت تا این حد عمیق و ریشهدار است و اگر با منطق قرآنی بخواهیم به این تحولات نگاه کنیم هم این تحلیل قابل پیگیری است. قرآن هم بر رسوب ریشهدار سنن در میان آحاد جامعه تأکید کرده است و مکررا بر این موضوع تأکید میکند که تعداد کسانی که میتوانند با ارزشهای اصیل دینی زندگی کنند قلیل است. بررسی تحولات جوامع بشری هم این فرضیه را تأیید میکند. بنابراین میتوان اذعان کرد بسیاری از تحولات تاریخ اسلام در پرتو این نظریه قابل بررسی و تحلیل است.
قسمت اول این مطلب را از اینجا مطالعه کنید.