از لحاظ ساختار، وجوه اشتراک و افتراق، این دو غزل عبارتند از:

  • وجوه اشتراک:
  1. نوع آن، یعنی «غزل» بودن
  2. موضوع آن که هر دو در خداحافظی با ماه مبارک است
  3. داشتن ردیف یکسان، یعنی «رفت»
  • وجوه افتراق:
  1. وزن عروضی این دو با هم فرق دارد؛ غزل صائب بر وزن «مستفعل مستفعل مستفعل فعلن» و غزل مؤید بر وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» است.
  2. قافیه غزل صائب، «ـان» است و قافیه غزل مؤید «ـام».

«صائب» در سرآغاز غزل، هر شب از ماه مبارک را یک عید برشمرده است و از رفتن این سی عید افسوس می‌خورد ولی اوج افسوس او در بیت آخر نمودار است؛ او در پایان کلام، شاعرانه می‌گوید که آن چه از رفتن این ماه با دل من شد، از رفتن یوسف با دل یعقوب نشد:

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آنها که به «صائب» ز وداع رمضان[1] رفت

ضمنا صائب در میانه غزل، با مصراع «ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت» اشاره‌ای هم به وجود لیله قدر در این ماه دارد.

«مؤید» در مطلع، عید فطر را «لطف تمام» می‌خواند و ماه مبارک را «فیض تمام» می‌داند و در میانه راه، نظر به عظمت این عید سعید، آن را جانشین شب قدر معرفی می‌کند: «خود جانشین لیله قدر است عید فطر».

نکته مهم این غزل، نشان دادن راه نجات در ابیات پایانی آن است؛ شاعر می‌گوید اگر گناه دو عالم را به دوش داری، باز هم شایسته و بایسته است که به درگاه حضرت امام حسین علیه‌السلام روی آوری و این کنایه از کرامت آن سرور و مولاست؛ هر چه باشد او «کریم بن کریم» است:

داری اگر گناه دو عالم سزد که باز

بر درگه حسین ـ علیه‌السلام ـ رفت

 

عید سعید فطر[2]

افسوس! که ایام شریف رمضان رفت

سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

 

افسوس! که سیپاره این ماه مبارک

از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت

 

ماه رمضان، حافظ این گله بُد از گرگ

فریاد! که زود از سر این گله، شبان رفت

 

شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت

شیرازه جمعیت بیدارْدلان رفت

 

بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟

ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت

 

برخاست تمیز[3] از بشر و سایر حیوان

آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت

 

تا آتش ِجوعِ[4] رمضان، چهره برافروخت

از نامه اعمال، سیاهی چو دُخان[5] رفت

 

با قامت چون تیر در این معرکه آمد

از بار گنه با قد مانند کمان رفت

 

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را

چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت

 

چون اشک غیوران[6] به سراپرده مژگان[7]

دیر آمد و زود از نظر، آن جانِ جهان رفت

 

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آنها که به «صائب» ز وداع رمضان[8] رفت

 

عید فطر[9]

عید صیام آمد و ماه صیام رفت

لطف تمام آمد و فیض تمام رفت

 

ماهی که بار عام خدا بود شد تمام

خوش‌بخت آن کسی که در این بار عام رفت

 

محروم آن کسی است به فرموده رسول

کآمد بر این وِساده[10] و نادیده کام رفت

 

ای همچو من به حسرت ماه خدا! بیا

غمگین از این مباش که ماه صیام رفت

 

ماه صیام رفته، نرفته است لطف حق

فضل خدا به جاست گر این صبح و شام رفت

 

این ماه بود فیض موقت که شد تمام!

باید به سوی درگه فیض مدام رفت

 

شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد

گَرد غم گناه ز جان عوام رفت

 

خود جانشین لیله قدر است عید فطر

فرخنده روز آمد و فرخنده شام رفت

 

این عید مسلمین بُوَد و باید ای عزیز!

در نزد دوستان به دعا و سلام رفت

 

بگْشای دست جود و کرم با زکات فطر

کاین شیوه در مرام رسول انام رفت

 

داری اگر گناه دو عالم سزد که باز

بر درگه حسین ـ علیه‌السلام ـ رفت

 

آن رحمت خدای، شفاعت کند اگر

روز جزا توان که به دارالسلام رفت

 

 

برای مشاهده مجموعه اشعار سید رضا مؤید در سایت کرب‌وبلا اینجا و برای مشاهده مجموعه اشعار صائب تبریزی در کرب‌وبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر بهبخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید. 

 


[1]. شاعر در بیت سوم از عبارت «ماه رمضان» بهره برده ولی در مقطع غزل، به واژه «رمضان» اکتفا کرده است؛ به این بهانه یادآور حدیثی می‌شوم که راوی می‌گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر امام باقر (ع) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم. حضرت فرمودند: نگویید این است رمضان و نگویید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماءالله است که نمی‌رود و نمی‌آید که شیء زائل و نابود شدنی می‌رود و می‌آید، بلکه بگویید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم که اسم، اسم‌الله است. (اصول کافی)

[2]. دیوان صائب تبریزی، ج 2، غزل 2201، ص 1075.

[3]. فرق، امتیاز.

[4]. گرسنگی.

[5]. دود.

[6]. غیرتمند، پُرغیرت.

[7]. ن: ز سراپرده مژگان.

[8]. شاعر در بیت سوم از عبارت «ماه رمضان» بهره برده ولی در مقطع غزل، به واژه‌ «رمضان» اکتفا کرده است؛ به این بهانه یادآور حدیثی می‌شوم که راوی می‌گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر امام باقر(ع) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم. حضرت فرمودند: نگویید این است رمضان و نگویید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماءالله است که نمی‌رود و نمی‌آید که شیء زائل و نابود شدنی می‌رود و می‌آید، بلکه بگویید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم که اسم، اسم‌الله است. (اصول کافی)

[9]. نغمه‌های ولایت، ص 207.

[10]. بستر، خواب‌گاه.