شب‌های قدر از طرفی مصادف است با مصیبت شهادت سید المظلومین، امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه‌السلام و همچنین از طرفی طبق روایت، حقیقت لیله‌ القدر حضرت زهرا سلام الله علیها است. مگر نه این که امام صادق (ع) در ذیل آیه کریمه «انّا انزلناه فی لیله القدر» فرمودند:

اللّیله فاطمه و القدر الله

فمن عرف فاطمه حقّ معرفتها فقد ادرک لیله القدر و أنّما سمیّت فاطمه لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها[1]

ترجمه: پس هر کس حضرت فاطمه‌ی زهرا (س) را به حقیقت معرفت بشناسد،‌ شب قدر را درک کرده است و جز این نیست که او فاطمه نامیده شد، چون خلائق از شناخت او بریده و جدا شده‌اند.

پس خلاصه آن که هر کس حضرت فاطمه (ع) را بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

البته می‌دانیم که حضرت امیر خود داغدار مصائبی است که بر حضرت صدیقه طاهره (ع) وارد آمده است.

این مقدمه چند سطری می‌خواهد پل ارتباطی یک مدیحه با دو مرثیه باشد که در استقبال از یک‌دیگر سروده شده‌اند.

مشهورترین بیتی که در بین این سه شعر دیده می‌شود و شما نیز بارها و بارها شنیده‌اید و بر کتیبه چه بسا با آن مشق اشک کرده‌اید این است:

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید

گل تاب فشار در و دیوار ندارد

بازتاب خوب این چینش را یک ذاکر و مداح بهتر می‌داند؛ آن هنگام که در مجلسی با مدح شروع می‌کند و با مرثیه‌ای به همان سیاق ادامه می‌دهد و محفل را به پایان می‌رساند.

این سه شعر از سه شاعر پیش‌کسوت شعر ولایی و مذهبی است که هر سه معاصر و نیز از نعمت حیات، برخوردارند:

  1. سید رضا مؤید
  2. محمدجواد غفورزاده «شفق»
  3. غلام‌رضا سازگار «میثم»

وزن عروضی این سه شعر، «مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن» یا «مستفعل مستفعل مستفعل فعلن» است.

شعر مؤید با موضوع مدح حضرت ابوالائمه (ع) است که ابتدا می‌آید و گریز به مصائب کربلا هم زده است و شعر شفق و سازگار در مصیبت حضرت ام الائمه (ع) است که پس از آن می‌آوریم:

 

سید رضا مؤید[2]

با عشق علی هر که سر و کار ندارد

خشکیده نهالی است، بر و بار ندارد

 

اسلام ندیده است چو او یار فداکار

قرآن چو علی، محرم اسرار ندارد

 

آیات و روایات پُر از منقبت اوست

این فضل خدایی است که انکار ندارد

 

جز دُر تولای علی، هیچ متاعی

در عرصه میعاد، خریدار ندارد

 

ما غرق گناهیم وز آتش نهراسیم

آتش به محبان علی کار ندارد

 

مأمون دنی هم کند اثبات ولایش

هر چند که در باطنش اقرار ندارد

 

در روز جزا قافله خُلدنشینان

جز آل علی قافله‌سالار ندارد

 

عالم همه جویای حسینند در آن روز

چون او کسی این قدر هوادار ندارد

 

دربار حسینی، حرم فضل الهی است

هر بی‌ سر و پایی به حرم، بار ندارد

 

خاموش کنِ آتش سوزان قیامت

اشکی است که در نزد تو مقدار ندارد

 

سرگشته گروهی است که در روز شفاعت

قنداق دو شش ماهه خون‌بار ندارد

 

آن فرقه خورد حسرت و افسوس که آن روز

در نزد خدا دست علمدار ندارد

 

ای مهر تو آرامش جان و تن بیمار!

بیمار تو حاجت به پرستار ندارد

 

در بستر بیماری و از مدح تو شادم

زیرا که «مؤید»، دل بیمار ندارد

 

محمدجواد غفورزاده «شفق»[3]

یاری ز که جویم؟ دل من، یار ندارد

یک محرم و یک رازنگه‌دار ندارد

 

با دیدن سوز دل من در چمن و باغ

با داغ دل لاله کسی کار ندارد

 

باید سر و کارش طرف چاه بیفتد

یوسف که در این شهر، خریدار ندارد

 

از گریه پنهان علی در دل شب‌ها

پیداست که دل دارد و دلدار ندارد

 

با فضه بگویید بیاید که در این باغ

نیلوفر بیمار، پرستار ندارد

 

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید

گل تاب فشار در و دیوار ندارد

 

غلام‌رضا سازگار «میثم»[4]

گفتم به گل عارض تو کار ندارد
دیدم که حیایی شرر نار ندارد

دیوار به در گفت مبادا که شوی باز
این سینه دگر طاقت مسمار ندارد

خون گریه کن ای دیده! که یار همه عالم
جز محسن شش‌ماهه خود، یار ندارد

مردم همگی ساکت و دشمن در خانه
این خانه مگر حیدر کرار ندارد؟!

تنها شفقِ سوخته دل بود که می‌گفت:
«گل تاب فشار در و دیوار ندارد»

خون جگرش دم‌به‌دم از دیده بریزد
آن کو ز غمت دیده خون‌بار ندارد

مردم همگی بنده دنیا شده آری
دین است متاعی که خریدار ندارد

با آن‌که ز مظلومی این هر دو سخن‌هاست
تا روز قیامت، علیِ فاطمه تنهاست

 

برای مشاهده مجموعه اشعار غلامرضا سازگار در سایت کرب‌وبلا اینجا، مجموعه اشعار محمد جواد غفورزاده اینجا و مجموعه اشعار سید رضا مؤید اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب و بلا مراجعه کنید. 
 


[1]. بحارالانوار: ج 43، ص 65.

[2]. بهار بی خزان، ص 44 ـ 45.

[3]. یاس یاسین، ص 123 ـ 124.

[4]. هنوز در پنج مجلد نخل میثم چاپ نشده است.