شاید این جمله را شنیده باشید که «الاسلام نبویّ الحدوث و حسینیّ البقا». حدوث به معنی واقع شدن امر تازه و پدید آمدن چیز نو و بقا به معنی پایدار ماندن یا دوام و همیشگی است.
تا آنجا که میدانیم عین این عبارت، متن حدیث مأثور از معصومین (ع) نیست ولی آیا معنا و مفهومش هم پذیرفته مکتب این بزرگواران نیست؟ حال آن که هر کسی که بویی از دین اسلام و خاصه تشیع برده، میداند و تصدیق میکند که عمارت اسلام را اگر چه حضرت خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم بنا نهاد ولی استواریاش به قیام و نهضت نور چشمانش حضرت اباعبدالله علیهالسلام و البته اسارت خاندان مظلومش بستگی داشت که اگر «کرب وبلا» و «عاشورایی» نبود، از «اسلام» خبری نبود.
حالا با این چند سطر، دوباره جمله سطر نخستین را بازخوانی و بازنگری کنید و ببینید که چه تناسبی دارد این جمله با این روزهای رجب یعنی 27 و 28، چرا که در تقویم تاریخی عالم اسلام، مبعث حضرت رسول مکرم (ص) در 27 رجب واقع شده و خروج قافله حضرت سیدالشهدا (ع) از مدینه منوره به سمت مکه مکرمه در 28 رجب بوده است و همین جا اشاره شود که روز ورود این کاروان به مکه را سوم شعبان (سالروز ولادت مولی الکونین حضرت حسین (ع)) نوشتهاند.
این موضوع یعنی خروج حضرت امام حسین (ع) از مدینه نبوی نیز از موضوعاتی است که در ادبیات شیعی کمتر به آن پرداخته شده است. در ادامه 4 غزل و 3 مثنوی در این باب آورده شده است:
آهی کشید و تربت او را به بر گرفت
از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت
از بس که خون گریست، جگرگوشۀ رسول
منزلگه بتول، به خون جگر گرفت
زآن پس به ناله گفت که ای بانوی بهشت!
خواهم ز آستان تو، راه سفر گرفت
رفته است در قضا که شوم کشتۀ جفا
نتْوان به پیش، تیر قضا را سپر گرفت
برای مشاهده ادامه این شعر از سروش اصفهانی اینجا را کلیک کنید
***
مرکب، خدای را به سوی کوفه، زین مکن
خلق مدینه را ز فراقت، حزین مکن
بر عهد کوفیان نتوان داشت اعتماد
دوری ز بارگاه رسول امین مکن
در شهر دین به جز تو، کنون شهریار نیست
بیشهریار، بهر خدا شهر دین مکن
باللَّه! که اهل کوفه به خون تو تشنهاند
آهنگ، زینهار! بدان سرزمین مکن
برای مشاهده ادامه این شعر از سروش اصفهانی اینجا را کلیک کنید
***
آن تیرهشب که جمع پریشان، روان شدند
از ناله قدسیان، جرسِ کاروان شدند
هم حاملانِ عرش به زانو درآمدند
هم طایرانِ سدره برون ز آشیان شدند
شد رستخیز عام، دمی کآن مسافران
بدْرودسازِ قبرِ شه انس و جان شدند
آورده تنگ مرقد پُر نور در بغل
مانند شمع طور، سراپا زبان شدند
برای مشاهده ادامه این شعر از صحبت لاری اینجا را کلیک کنید
***
ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا میرود
از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود
منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان
با ناله و آه و فغان، تنهای تنها میرود
ریحانۀ «خیر البشر»، کرده سوی جانان سفر
یا آن که موسایی دگر، در طور سینا میرود
قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل
با دیدهی دریاییاش، دنبال سقّا میرود
برای مشاهده ادامه این شعر از غلامرضا سازگار اینجا را کلیک کنید
***
در دل شب رفت فرزند بتول
با دلی پُردرد در روضهیْ رسول
از جفای روزگار فتنهجو
گریه بگْرفتش همی راه گلو:
یا رسولاللَّه! منم اینک حسین
کز مَنَت بودی به گیتی، نور عین
شب همه شب بود در سوز و گداز
با خدای خویش در راز و نیاز
برای مشاهده ادامه این شعر از آیتی بیرجندی اینجا را کلیک کنید
***
ٰ
چون ز یثرب کرد، آن شاه جلیل
سوی شهر مکّه، آهنگ رحیل
در دل شب با دلی پُر داغ و درد
عزم تودیع رسولالله کرد
شد کنار روضهی خیرالانام
داد سلطان شریعت را سلام
نرگس از دریای دل، پُرژاله کرد
رفت از خود بس که آنجا ناله کرد
برای مشاهده ادامه این شعر از محمد شاهرخی اینجا را کلیک کنید
***
ای مدینه! نوبت غم آمدت
تا قیامت سوگ ماتم بایدت
یا رسولاللَّه! برآور سر ز خاک
نی، فرود آ از فراز عرش پاک
بین حسین اینک وداعت میکند
رو به اقلیم شهادت میکند
بلبلان رفتند از گلزارها
جای گلها، سر کشیده خارها
برای مشاهده ادامه این شعر از ملا احمد نراقی اینجا را کلیک کنید