کرب و بلا: کمتر کسی است که با هنر آئینی آشنایی داشته باشد و نام «محمود فرشچیان» استاد نگارگری آئینی ایران را نشنیده باشد؛ هنرمندی چیرهدست و توانا که که مظاهر هنرمندیاش را در مقدسترین اماکن زیارتی شیعیان همچون آستان قدس حسینی و حرم مطهر رضوی میتوان یافت.علاقه ذاتیاش به طراحی و نقاشی از همان دوران نوجوانی او را به دنیای هنر و طرح و نقاشی کشاند. در طول دوران تحصیل موفق به کسب مهارتهای مختلفی شد از جمله طراحی قالی و سرامیکسازی که فرشچیان در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فراگرفت و چنان مهارتی یافت که در سال 1328ش. «عیسی بهادری» مدیر هنرستان هنرهای زیبا یکی از گلدانهای ساخته او را به «آرتور پوپ»، پژوهشگر مشهور فرهنگ و معماری ایرانی اهدا کرد.
این هنرمند نگارگری چندسالی را به اروپا سفر کرد و تلاش کرد با فراگیری فنون نقاشی کلاسیک به سبک اروپایی و آمیختن آن اصول با معیارهای نقاشی سنتی ایران، مکتبی نو را پایه گذارد تا به مدد آن، خلاقیت تصویری هم مانند سایر مظاهر هنر، بتواند فرهنگ غنی این مرز و بوم را به سایر ملل معرفی کند. خارجکردن نقاشی از هنری وابسته به شعر و ادبیات و استقلالبخشیدن به آن، سهبعدی کردن نقاشی با نگاه به هنر غرب و همچنین نگاه ویژه به بازسازی مفاهیم دینی وشیعی، از جمله اختصاصات آثار هنری محمود فرشچیان است.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگوی استاد فرشچیان است از سالها فعالیت هنریاش و همه آنچه رهاورد همزیستی این هنرمند برجسته با مفاهیم هنر دینی است.
شما از مردمیترین هنرمندان ایران هستید و در جهان شناخته شده، سالهاست افراد از کودک تا کهنسال با آثار شما ارتباط برقرار میکنند، فرقی هم ندارد آن شخص از چه دین و آیینی باشد، از ادیان ابراهیمی گرفته تا زرتشتی و بودایی و... به دلیل همین علاقه و ارتباط قلبی و روحی با آثار شما بوده که حتی در مکان هایی خاص چون ایستگاه فضایی هم این نگارهها به نمایش گذاشته شده، ما در زندگی بزرگانی که امروزه مانند شما در قلب مردم جا دارند همانند حافظ یا استاد شهریار میخوانیم که بشارت چنین جایگاهی در گذشته یه آنها داده شده بود؛ به قول خواجه شیراز که گفت: «چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی، آن شب قدر که این تازه براتم دادند» آیا بشارت این جایگاه هم در گذشته به شما داده شده بود؟
بله مسلماً به انسان عنایت و الهام میشود. بنده حقیر هم همیشه خواستم با خاکساری و عبودیت، بندگی و خلوص نیت به درگاه خداوند ظرف وجودی خود را طوری آماده کنم تا عنایتی به بنده حقیر نیز بشود. خداوند را شاکرم که شامل حال بنده شده است و همیشه زبان شکر به درگاه خداوند حکیم دارم. دعای کمیل دعای بسیار زیبایی است. در یکی از قسمتهای این دعا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «وَتَجْعَلَنی بِقِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً وَفی جَمیعِ الاَحْوالِ مُتَواضِعاً» و من همیشه تلاش کردهام در این راه قدم بردارم.
علاوه بر شما فرد دیگری از اعضا ی خانواده هم وارد این عرصه شده و اصولا نقش خانواده شما در پیمودن این مسیر چگونه بوده است؟
خیر! البته من هم ناراحت نیستم چون فرزندان هنرمندان اگر عین هنر پدر یا مادرشان را انجام دهند یا خیلی بالاتر و یا خیلی پایین تر از آنها میشوند. البته خیلی کم پیش میآید که فرزند یک هنرمند از پدر یا مادرش جلو بزند، چون مثلا وقتی پسر من از کودکی میبیند که بنده برای رسیدن به این جایگاه چقدر رنج میکشم از همان اول جا میزند و خیلی تلاش نمیکند و در نتیجه به جایی هم نمیرسد. اما به لطف پروردگارم فرزندان و خانواده موفقی دارم. پسرم پزشک موفقی در فلوریداست. دخترم روانشناس و تحلیلگر رفتار است و مدیر یک مرکزی برای کودکان عقب مانده ذهنی. حتی نوه هایم هم موفق وتحصیل کرده هستند و بنده بسیار به درگاه خداوند شاکرم.
با لطف و مهربانی خداوند بنده همسری بسیار دلسوز، فداکار، مهربان و هنر دوست دارم. در تمام تلخی ها و شیرینی های روزگار ایشان در کنار بنده بوده و هستند. واقعاً از محبتها و فداکاری هایشان ممنونم.
پس از طراحی ضریح امام رضا (ع) و امام حسین (ع) طراحی ضریح دیگری را در دست دارید؟
بله ساخت ضریح عبدالعظیم حسنی (ع)، که مرحله طراحی آن را به پایان رساندهام و قرار است با حضور استادکاران و هنرمندان اصفهانی کار ساخت آن آغاز شود.
درحال حاضر نگاره پایان یافته ای دارید که به تازگی تمام شده باشد یا رو به اتمام وکامل شدن باشد؟
بله دو تابلوی آخر بنده به نام «هدایت» و«آدم وحوا» است. برای خلق تابلوی آدم وحوا قرآن کریم، تورات و انجیل را مطالعه کردم. به طور مثال من دوستانی در میان موبدان زرتشتی دارم که با آنها گفتگو کرده، تورات عهد عتیق و عهد جدید را مطالعه و حتی اعتقادات بوداییها را در این زمینه بررسی کردم. همه آنها بر این اعتقاد هستند که شیطان میوه ممنوعه را به دست حضرت حوا میدهد و حضرت حوا آن را به حضرت آدم میخوراند. تنها دین بزرگی که معتقد است حضرت آدم و حوا در این اتفاق شریک هستند، دین مبین اسلام است که امتیازی برای زن یا مرد قائل نشده و هر دو را برابر هم دیده است.
تا به حال شده آثارتان را در حراجیها بفروشید؟
نه خیر من اصلاً نیازی به فروش آثارم ندارم و خدا را شکر اصلاً احتیاجی به حراجی در زندگیم نیست. مسائل مادی در زندگی من اهمیتی ندارد. البته ممکن است یکی از کارهای من دست یک شخصی افتاده باشد و چهار، پنج دست گشته و از یک حراجی سر در آورده باشد به دلیل دست به دست شدن. اما هیچ وقت برای مال دنیا هیچ کدام از آثارم را نفروخته ام. به قول شاعر هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم
تا به امروز موسسه تحقیقاتی و یا آزمایشگاهی شده بیایند آثار شما را از نظر ماندگاری و حفظشان برای آنکه به دست آیندگان برسد مورد آزمایش قرار بدهند و تخمینی هم برایتان بزنند؟
بله، سوال خیلی خوب و جالبی پرسیدید. امروز که شما تشریف آوردید صبحش از آمریکا با بنده تماس گرفتند و حاصل مطالعه روی تابلوهایم را برایم گفتند که دستگاه توانسته تا حدود 600 سال ماندگاری آثارم را تخمین بزند. البته گفتند ممکن است از این هم بیشتر شود اما به دلیل ناتوانی دستگاه از خواندن حدود 600 سال آینده را فعلا حدس و گمان زده اند.
امروزه رشتههای هنرهای سنتی در دانشگاههای ما تدریس میشود اما متاسفانه مشخص نیست که هدف تربیت هنرمند است یا نظریه پرداز، نظر شما چیست؟ آیا ازروند آموزش دانشگاههای ما راضی هستید؟ برای بسیاری از این رشتهها هم مقطع ارشد گذاشتهاند اما دانشجو پس از اتمام تحصیل عاجز از کشیدن یک خط است. به نظر شما مشکل ما کجاست و شما موافقید با این شیوه تدریس؟
نه خیر بنده مخالفم، البته من می خواهم خبر خوبی به جامعه هنری ایران بدهم، من از زمان رژیم گذشته و تا زمان حال که تماماً نامه هایش موجود است از همه کسانی که توانایی داشتند تقاضا می کردم برای تاسیس یک دانشگاه هنر ایرانی کمک کنند. در واقع دانشگاهی که واقعاً استاد تربیت کند. خوشبختانه سازمان میراث فرهنگی و جناب آقای دکتر نامورمطلق که بنده همیشه تحسینشان میکنم امروزه این شرایط را ایجاد کرده اند.انشاالله به زودی دانشگاه هنر اصیل ایرانی خواهیم داشت. البته من گفته ام این دانشگاه واقعاً باید استادکار به وجود آورد، نه اینکه الکی مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد ودکتری بدهد. به امید خدا در دولت آقای روحانی که بنده ارادت خاصی نسبت به ایشان و دولتشان دارم، شرایط این امر به زودی فراهم می شود. البته از آقای دکتر مخبر دزفولی و آقای دکتر ایمانی هم که در حال برنامه ریزی این مهم هستند تشکرمی کنم.
زمانی که دائماً در ایران بودید شاگردان زیادی را تربیت کردید که الان جزء استادان بزرگی هستند که در این رشته صاحب سبک و مکتب هستند اما متاسفانه در دانشگاه های ما به دلایل مختلف جزء هیئت علمی نیستند یا حضور دائم ندارند آیا در دانشگاه هنرهای ایرانی برنامه ای برای حضور این اساتید دارید؟
بله حتماً، اصلاً نیاز مبرمی به حضور این عزیزان است، باید این دانشگاه به کمک استاد محمدباقرآقامیری، استاد مهرگان، استاد تاکستانی و دکتر رجبی و سایر عزیزان این رشته که من می دانم سالهاست دارند زحمت می کشند، اداره شود. انشاالله این عزیزان تشریف میآورند و برای هرچه بهتر شدن این دانشگاه برنامه ریزی میکنند. اگر واقعاً در این دانشگاه ما بخواهیم استاد به وجود آوریم همین عزیزان باید به هنرجویان ما آموزش دهند و کلاس ها را استاد و شاگردی اداره کنند و کنکوری سخت برگزار کنند برای گزینش جوانان با استعداد و کوشا.
همان لحظه نذر کردم که اگر این دستم بهبود یافت، ماجرای شفاعت و ضمانت آهو را به تصویر کشم. شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار و قلم هم آماده است ولی دستم مشکل دارد ناراحت بودم که دیگر هرگز نخواهم توانست نقاشی کنم، در همان عالم خواب یک چهره مبارک و نورانی به من فرمان داد، قلم بردار و آنچه میخواهی ترسیم کن!
عده ای از جوانان و مردم بسیارمشتاق دیدار با شما هستند و هر بار که به ایران می آیید خواستار ملاقات شما، اما عده ای خود را نماینده شما معرفی میکنند آیا شما در ایران نماینده ای دارید؟
نخیر بنده نماینده به این شکل ندارم. البته باید این را ذکر کنم که جناب آقای دکتر سیدحسن صائب که از دوستان عزیز بنده هستند و مردی بسیار هنر دوست و هنرشناس نیز هستند سالهاست که کارهای بنده را لطف میکنند در ایران پی گیری میکنند. من واقعاً بخاطر زحماتشان و برای محبت هایشان از ایشان کمال سپاس و تشکر را دارم.
اگر اجازه دهید، کمی خاطره بازی کنیم. داستان خلق تابلوی عصر عاشورا بسیار شنیدنی است. اگر امکان دارد لطف کرده و آنرا برای ما یکبار دیگر بیان کنید...
سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو" عصر عاشورا" را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه میکنم، میبینم اگر میخواستم این کاررا امروز بکشم، بازهم همین تابلو به وجود می آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه ام می گیرد. در این تابلو مایه اصلی تصویر گرایی، مرکز تصویر دیده نمیشود. جایش خالی است. امام حسین که محوراصلی این تابلوست در اثر دیده نمیشوند. در مورد محتوای تابلوی عصر عاشورا باید بگویم، شاید جذابیت این تابلو به علت غیبت شخصیت اصلی یعنی امام حسین در آن است و باعث میشود که انسان با دیدن این تابلو به دنبال شخصیت اصلی که این واقعه را شکل داده است، بگردد. اشکی که بر چشم اسب حلقه زده و آن سرافکندگی او برای آوردن خبر ناگوار و کبوترانی که خود را به خون شهید آغشته کردهاند، به نوعی پیامآور فاجعه هستند. در عین حال وجود حضرت زینب (س) و آن چند نفر در وسط تابلو میتوانند از عواملی باشند که باعث ایجاد جذابیت هرچه بیشتر در این تابلو میشوند. به لحاظ تکنیکی اگر این تابلو بیشتر از این شلوغ بود، احتمالاً این غربت در تابلو این چنین نمایان نمیشد.
و داستان شفای دست شما چیست؟!
پیش از خلق اثر ضامن آهو مدتی بود دست راستم حالتی فلج به خود گرفت و از کارافتاد. به گونه ای که نمیتوانستم انگشتانم را حرکت بدهم. پزشکان حاذق و پرآوازه هم تشخیص دادند که به مرور زمان و فشار زیاد عصب های دستم به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل ترمیم نیست و تاکید کردند هرگز نباید قلم بدست بگیرم و نقاشی کنم. دلم خیلی شکست که دیگر توان خلق اثر و نقاشی را ندارم تا اینکه به ذهنم رسید از امام رئوف و باب الحوائج حضرت رضا علیه السلام درخواست کنم کمکم کنند تا این بیماری علاج شود و همان لحظه نذر کردم که اگر این دستم بهبود یافت، ماجرای شفاعت و ضمانت آهو را به تصویر کشم. شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار و قلم هم آماده است ولی دستم مشکل دارد ناراحت بودم که دیگر هرگز نخواهم توانست نقاشی کنم، در همان عالم خواب یک چهره مبارک و نورانی به من فرمان داد، قلم بردار و آنچه میخواهی ترسیم کن! عرض کردم که دستم مشکل پیدا کرده است و دیگر قادر نیستم، همان صدای آسمانی فرمود: الان می توانی شروع کن! من از این که توانستم دست به قلم ببرم هیجان زده بیدار شدم و دیدم اثری از بیماری و ناتوانی در دستم نیست و ازهمان لحظه، خلق تابلو ضامن آهو را آغاز کردم که این هم مثل تابلو عصر عاشورا که برای خلق آن بسیار دل دادم تاثیر فوق العاده ای در بیننده میگذارد.
و بازهم به گذشته بازگردیم. شما از کلاس هفتم دبیرستان به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان قدم گذاشتید و زیرنظر استاد عیسی بهادری که استاد توانمندی در عرصه طراحی قالی و مینیاتور بود، شروع به فعالیت کردید. نقش او در شکلگیری هنری شما چه بود؟
استاد عیسی بهادری در طول تاریخ هنر ایران، بزرگترین استاد در زمینه کاشیکاری، فرش، مینیاتور و تا حدی نقاشی بود و انسان جامع و کاملی در زمینههایی که به آن اشاره کردم به شمار میرفت. تصور میکنم
والاترین ویژگی او ایجاد رغبت در شاگردان بویژه خود من بود و به واسطه بیان گیرا و جذابی که داشت، میتوانست بخوبی این شور و شوق را در شاگردانش ایجاد کند. من سالیان سال در مساجد اصفهان طراحی کردم و آن اسلیمیها و ختاییهای کاشیکاری را نهتنها مطالعه، بلکه در فکر و ذهن خود تهتشین کردم. تابستانها با ذغال و کاغذ کاهی تعداد زیادی طراحی میکردم و نزد استاد عیسی بهادری میبردم و آن وقت او توضیح میداد کدام یک از این طرحها قابل قبول است و کدام نیست و من بیآن که روی حرف او حرفی بزنم، میپرسیدم استاد، حکمت این که میگویید این طرح ویژگیهای لازم را ندارد، چیست؟ او هم در پاسخم میگفت: به محل نصب اثر اصلی مراجعه کن، با مقداری تامل و اندیشه متوجه میشوی اشکال کارت کجاست و من هم عینا همین کار را میکردم. این مساله در خودسازی من خیلی موثر بود.
شما در جوانی انسانی خستگیناپذیر بودید و میتوان گفت تقریبا نیمی از عمر خود را صرف مطالعه آثار تاریخی اصفهان مانند چهل ستون، مسجد شیخ لطفالله و عالیقاپو کردید. شنیدهام حتی در دوران سربازی هم دست از قلم و رنگ برنداشتید. فکر میکنید ردپای این پشتکار و اشتیاق شما در میان نسل جوان امروز هنرمند مشاهده میشود؟
به نظرم اکنون این پشتکار در میان جوانان و هنرجویان کمتر دیده میشود. البته من با هنرمندان امروز کمتر تماس دارم، اما در بعضی از آنها این شوق و تداوم را مشاهده میکنم. به عنوان مثال، در جریان ساخت طرح ضریح امام حسین (ع) دختر و پسر تازه فارغالتحصیل شدهای مشغول به کارند که این پشتکار را دارند و خیلی خوب هم کار میکنند، اما خود من به این سن که رسیدهام، هنوز دست از این تلاش و تداوم برنداشتهام و شاید بتوانم بگویم این ویژگیها در من دوچندان هم شده است. به این معنی که گاه در طول شبانهروز 14 ساعت بیوقفه، ولی عاشقانه کار کردهام.
با توجه به اینکه مدتی است در خارج از کشور اقامت دارید، برداشت مردم جهان را، درباره هنر ملی و اسلامی ما چگونه می بینید؟
همانطور که صورت اشخاص در تمام دنیا با هم فرق می کند، سجایای اخلاقی و سلیقه های آنها نیز با یکدیگر متفاوت است. ممکن است یک ایرانی نسبت به هنر نقاشی خودمان بیگانه باشد، اما یک فرد خارجی این هنر را با آغوش باز بپذیرد. در کل باید به این نکته اشاره کنم که در تمام دنیا، برای هنر اصیل ایرانی احترام خاصی قائلند و تحت تاثیر آن قرار می گیرند. به خصوص که هنر نقاشی ایرانی از محتوای عظیم عرفانی نشأت گرفته و بیننده را به اعماق احساس رهنمود می سازد. مردم ملل خارجی وقتی آثار خوب را ببینند و آنها را بشناسند، سخت تحت تاثیر قرار می گیرند. به نظر من ، مهم ایجاد رابطه بین اثر و بیننده است. اگر یک اثر هنری بتواند با تمامی بیننده ها، در هر کجای دنیا رابطه تنگاتنگ و نزدیک برقرار کند، هر علاقمندی، آن را پذیرا شده، به خوبی می پذیرد. ما زمانی می توانیم نقاشی خود را در همه جای دنیا اشاعه دهیم که تمام مردم دنیا بتوانند، رابطه نزدیک بین احساس و دید خودشان با اثر هنری ما برقرار سازند. به عبارت دیگر، نقاشی ما باید با بینندگان مختلف دردنیا، غریبه نباشد. در آن صورت این هنر کشش و جذبه ای پیدا می کند که بینندگان بتوانند آن را به خوبی تماشا کنند و زمانی که مورد نقد و بررسی قرار گرفت، محتوای آن در دل و ذهن بیننده بر جای خواهد ماند. من فکر می کنم، در سبکی که دنبال می کنم این رابطه بتواند در حد خوبی بین اثر و بیننده به وجود بیاید. فرق نمی کند چه در ایران و چه در هر گوشه دیگری از دنیا.من تاکنون نتایج سودمندی را در این خصوص به دست آورده ام. سبکی که من دنبال می کنم، در عین حال که اصالت نقاشی ایرانی را دارد، با مردم دیگر ملل نیز بیگانگی ندارد.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.