استاد جعفریان در ابتدای این نشست، در باب تحلیل خود از رویکردهای مختلف معاصر ـ اعم از رویکردهای مرحوم استاد شهید مطهری، مرحوم آیتالله «نعمتالله صالحی نجفآبادی» و مرحوم دکتر «سیدجعفر شهیدی» ـ به قیام عاشورا و در پاسخ به این پرسش که آیا ورود علم کلام به مباحث تاریخی صحیح است یا نه؟، گفت: حقیقت آن است که تفسیرهایی که از قیام عاشورا میشود، به دلایل مختلف، تفسیرهایی است که یک نوع نظریه گفتمانی بر هر یک از آنها حاکم است و بدون شناخت زمینه نگاشتن آن کتابها، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی، نمیتوان راجع به آنها قضاوت کرد.
وی افزود: در واقع یک بخش از این قبیل کتابها، در ارتباط با تاریخ و اقوالی است که در مآخذ آمده است و بخشی دیگر متأثر از گفتمانی است که در هر دوره بر اقوال و چینش و ترتیب و تحلیل آنها سایه افکنده است. برای نمونه، کتاب «شهید جاوید»، اثر مرحوم صالحی نجفآبادی ـ جدا از مسائل پژوهشی و دیدگاههای خاصش درباره برخی از مسائل کلامی، مانند علم امام ـ محصول تحولات سالهای بعد از 1342 و در واقع رویکردی است که در فلسفه سیاسی شیعه نسبت به مسئله حکومت اسلامی مطرح شده بود.
مؤلف «تاریخ سیاسی اسلام» با اشاره به این مطلب که در زمان تألیف کتاب «شهید جاوید»، کتاب «حکومت اسلامی» امام خمینی (ره) نیز منتشر شده بود، گفت: این دو کتاب به لحاظ فکری، همزاد هم بودهاند. البته بحث حکومت اسلامی در سال 1344 و حتی پیش از آن هم از سوی کسانی مطرح شده بود، اما پس از جنبش خرداد 42، این نظریه شتاب بیشتری گرفت. بدین ترتیب باید کتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی نجفآبادی را در فضای همان سالها مورد بررسی قرار دهیم.
وی تأکید کرد: این فضا تا سال 1357 ادامه داشت و موضوع آن تا دو سال بعد از انقلاب تقریبا اهمیت خود را از دست داد؛ چرا که حکومت اسلامی تشکیل شد و جامعه اسلامی ایران عجالتا به خواستههایی که برای آنها قیام کرده بود، رسید و دیگر این مسئله آنقدر برایش اهمیت نداشت که آنگونه به مسئله کربلا نگاه کند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، با اشاره به تولد یک گفتمان جدید در رابطه با مسئله عاشورا در سالهای جنگ، گفت: این گفتمان جدید البته قبل از انقلاب آغاز شد و بیشتر از سال 1351 که اعدامهای شاه آغاز شد، بحث شهادت هم مطرح شد و این بحث در فرهنگ سیاسی ما بحث کاملا تازهای بود.
وی افزود: اعدامهای شاه ادامه پیدا کرد و عدهای در زندانها به شهادت رسیدند و اولین اعدامها که از مجاهدین و فدائیان خلق شروع شد، همه را متأثر کرد. سخنرانی معروف «پس از شهادت» دکتر شریعتی برای اعدام دو نفر از همین چپیهای مشهدی بود که جزو آشنایان نزدیکش بودند و روابط نزدیکی با هم داشتند. دکتر شریعتی آنقدر از این موضوع متأثر شد که آن سخنرانی را سه شب بعد از کشته شدن آنها ایراد کرد.
مؤلف «افسانه تحریف قرآن» تصریح کرد: اینجاست که میبینیم تحلیل عاشورا بهطور زیاد با مفهوم «شهادت» پیوند میخورد. البته سادهانگارانه است که تصور کنیم کسی شهادت را پیش از آن مطرح نکرده بود. اما سایهافکندن این گفتمان بر تحلیلها در اوضاع سیاسی آن دوره، مسأله مهمی در گفتمان تازه عاشورایی است که در دوره جنگ هم ادامه مییابد.
وی با تأکید بر این نکته که این شهادتها ادامه پیدا میکند و میراث آن به جنگ تحمیلی میرسد و دوباره عاشورا، در جنگ تحمیلی، تحلیلی کاملا شهادتگونه پیدا میکند، گفت: نظریه شهید «سیدعبدالکریم هاشمینژاد» در کتاب «درسی که از حسین (ع) باید آموخت» نیز همین بود؛ چرا که وی نیز یک مبارز بود. بنابراین دو گفتمان نسبت به عاشورا بعد از سال 42 ایجاد شد؛ یکی مربوط به نظریه حکومت اسلامی بود و دیگری مربوط به نظریه شهادت.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: به هر حال باید در نظر بگیریم که کتابهایی را که در آن دوره میخوانیم، بیش از آنکه به دنبال ریشههای تاریخی و بحثهای تاریخی آن برویم، باید به دنبال ریشههای گفتمانی آن باشیم. مرحوم صالحی نجفآبادی تحت تأثیر فضای حکومت اسلامیخواهی است و لذا برخی از نظریاتش در فرمایشهای امام خمینی (ره) هم دیده میشود؛ چرا که امام راحل (ره) هم در سخنانشان تأکید میکردند که امام حسین (ع) برای حکومت قیام کرد. اما نظر دکتر شریعتی در یک گفتمان شهادتجویانهای است که محصول ادامه دوره شاه و فضای جنگ است.
استاد جعفریان در ادامه این گفتوگو، با اشاره به گذشت دومین نظریه گفتمانی حاکم بر عاشورا و اتمام جنگ، گفت: از آن پس دیگر فرهنگ شهادت تبدیل به ادبیات و یک فضای روحی، مانند ابراز ارادت قلبی عمیق و فضای حسرت میشود و به دنبال این است که محمل مناسب تازهای را برای ابراز ارادت پیدا کند. این محمل جدید اشعاری است که مداحان پیدا میکنند.
وی افزود: البته مداحی ما در جنگ خیلی رشد کرد و استعداد بسیاری شکوفا شد. اما اینبار به لحاظ روحی، فکری، آرمانی و اسطورهای فضای تازهای را میطلبید که همان فضایی است که ما در مداحیها میبینیم. روشن است که ما باید مفاهیم مد نظر مداحیها را تحلیل کنیم و ابعاد این جریان را که صرفا یک محور عاطفی است، درست بشناسیم.
مؤلف «تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی»، با اشاره به این نکته که باید علت تقویت عاشورا در مداحیهای بعد از جنگ را مورد بررسی قرار دهیم، تصریح کرد: در واقع در رویکردی که بعد از جنگ به عاشورا داریم، تحت تأثیر فرایند تحولی هستیم که بعد از جنگ داشتهایم.
وی تأکید کرد: اکنون باید فضایی متناسب با این شرایط را که انعکاس در این اشعار و مداحیها یافته جستوجو کنیم. این ادبیات عاشورا دیگر کتاب تاریخی من و دیگری نیست. اینها شعر، قصه و داستان است که از جمله در مجالس یا کتابهایی با تیراژهای چند دههزار جلدی منتشر میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: پس تاکنون سه دوره را برشمردیم که از بالا عبارتند از: 1. دوره بعد از جنگ. 2. دورهای که هنگامه شهادت و تحت تأثیر بحثهای «شهادت» دکتر شریعتی و شهید هاشمینژاد است. 3. دورهای که زمانه طرح نظریه حکومت اسلامی است و همینطور بروید تا دوره رضاشاه و دهه بیست که عاشورا در این هنگام آرام آرام سیاسی میشود و اوجش به آیتالله «نعمتالله صالحی نجفآبادی» میرسد.
مؤلف «مقدمهای بر تاریخ تدوین حدیث» با اشاره به خصوصیات حاکم بر دهه بیست، گفت: اگر نشریات «آئین اسلام» و «پرچم اسلام» را که در دهه بیست منتشر میشدند را ببینیم، درمییابیم که در آنها مرتبا این فکر تغذیه میشود که ما باید از عاشورا درس سیاسی و عبرت بگیریم. این گفتمان البته در دوره قاجار وجود نداشت.
وی افزود: در دوره قاجار، اصلا مسئله گرفتن درس سیاسی از عاشورا مطرح نبود. در مشروطه بود که کمکم این بحث مطرح شد. اما باید گفت آن زمان درست طرح نشد، به دلیل این که مشروطه دنبال این نوع مسائل عاشورایی نبود، بلکه به دنبال تجدد بود. البته در مشروطه هم کسانی توسط دستگاه دولتی کشته شدند و ممکن بود که از آن برداشتهای سیاسی شده باشد، اما به هیچ روی این مشی، عمومی نبود.
مؤلف «تأملی بر نهضت عاشورا» گفت: آنچه در آن دوره وجود داشت، حمله به مراسم عاشورا و انتقاد از روضهخوانی بود و اینکه چرا مردم باید پول خود را صرف اینگونه از مسائل کنند. در واقع از منظری منفی به مراسم عاشورایی نگاه میکردند. اما از آن طرف هم دفاع متدینین را میبینیم که توجه جدیتری به تحلیل سیاسی عاشورا داشتند.
وی در باب رویکرد دوران مشروطه به مسئله قیام عاشورا تصریح کرد: به صورت اثباتی باید گفت که مشروطه به دنبال فهم سیاسی از دین نبود، بلکه به دنبال انتقاد از مظاهر آن بود. دلیلش هم این بود که مشروطه به دنبال تجدد بود نه سنت.
استاد جعفریان با اشاره به عکسالعمل و پاسخ مذهبیها در این امر به متجددین، گفت: مذهبیون که میخواستند جواب متجددین را بدهند، اینگونه پاسخ میدادند که ما از لحاظ سیاسی چه تجربهای از عاشورا میگیریم؟
وی خاطرنشان کرد: به هر حال نمیگویم این مباحث ریشه تاریخی نداشتند، بلکه معتقدم که باید از منظری کاملا متفاوت به این قضایا نگریست. باید دید که هر کتابی که در باب عاشورا نوشته شده است، در چه سالی نوشته شد؟ مثلا در دهه بیست یک فکر حاکم بود و در دهه چهل فکر دیگری. در دهه انقلاب که دهه پنجاه است، یک تفسیر حاکم است و بعد از جنگ هم تفسیری دیگر.
استاد جعفریان در ادامه این گفتوگو، با تأکید بر این نکته که بدون شناخت زمینه و زمانه تفاسیر مختلف عاشورا، نمیتوان خود این تفاسیر را هم درک کرد، گفت: اینکه بپرسیم چرا اینگونه میشود و ما چرا با چنین امری مواجه هستیم؟، باید بگوییم برای اینکه عاشورا یک امر تاریخی نیست.
وی افزود: عاشورا به گونهای شبیه قرآن است که قابل تفسیر است. همانگونه که در مورد قرآن میگوییم تفاسیر مختلفی میتوان از آن کرد، در مورد قیام عاشورا نیز باید همین امر را محقق بدانیم. شاید هم واقعا خدا اینگونه خواسته است تا عاشورا برای همیشه به عنوان درسی برای ما باقی بماند.
مؤلف «تأملی در نهضت عاشورا»، در ادامه اظهار کرد: این احتمال را هم میدهم که بسا مشکل ما یک مشکل معرفتی باشد که اینگونه با واقعه عاشورا مواجهایم. امر دیگری که کربلا را تحت تأثیر یک نگاه جدیتر و خردمندانهتری درآورد، این بود که در دوره رضاشاه و سپس دهه بیست، پرسشی تحت این عنوان مطرح میشود که خرافه چیست؟
وی افزود: دهها مقاله و کتاب را میتوان نام برد که خود متدینین این مباحث را در آنها مطرح کردهاند. در مطبوعات هم این پرسش را مطرح میکردند که خرافه چیست؟ این پرسش از دوره رضاشاه باقی ماند، چون در دوره رضاشاه یا به عنوان بهانه و یا به خاطر هر امر دیگری، اظهار میکردند که ما دین را قبول داریم، ولی خرافه را نمیپذیریم.
مؤلف «تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی» در همین باره گفت: آنهایی هم که تئوریسین این دوره بودهاند، همین امر را مطرح کردهاند. آن موقع البته خرافه چهارچوب تعریفشدهای نداشت. «احمد کسروی» آن قدر در این باره افراط کرد که حتی منکر تشیع و سپس اسلام شد. اما برخی آن را در حد همین نگاههای افراطی باقی مانده از عصر قاجاری، به هیئتداری و روضهخوانی محدود میکردند.
وی با اشاره به این مطلب که اگر ادبیات عاشورا در دوره قاجار را بررسی کنیم، میبینیم که در این دوره هر کتابی که داریم، عنوان «بکا» در آن وجود دارد، گفت: ادبیات عاشورا در دوره قاجار، ادبیات گریه است و هیچ نوع برداشت سیاسیای از واقعه عاشورا نمیشود. مداحی هم به آن معنایی که اکنون داریم، در آن دوران وجود نداشت، بلکه تنها تعزیه بود.
مؤلف «حیات فکری سیاسی امامان شیعه» تصریح کرد: تعزیه محصول همان دوره است و ترکیبی از نقلهای تاریخی ضعیف و آداب و ادبیات و هنری است که به خصوص دربار قاجا هم به دنبال آنها بود. اگر تعزیههای دوره قاجار را ببینیم، متوجه خواهیم شد که بسیار مفتضح است و صورت زشتی دارد و غالبا وسیله تفریح است. البته این مطلب مربوط به تعزیههای «تکیه دولت» است. در میان مردم اما تعزیه، دارای صورت خالصانهای هم است.
این استاد دانشگاه، با اشاره به اینکه اخیرا متنی را چاپ کرده است که در آن متن، زنی تعزیههای تکیه دولت و خانه اشراف را همراه با رفتارهای زشت ناصرالدین شاه گزارش کرده است، گفت: آنها طی دو ماه تعزیه را برگزار میکردند. اصلا تمام تاریخ اسلام را به صورت تعزیه در میآوردند، نه فقط کربلا را و در این تعزیهها انواع و اقسام داستانهای خیالی وجود را وارد میکردند.