دکتر محمدرضا سنگری فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. وی از محققان و نویسندگان پرکار معاصر است که تا کنون کتابهای متعددی در حوزه ادبیات و عاشوراپژوهی به چاپ رسانده است.
از آثار ایشان میتوان به:«سوگ سرخ»، «پنجره معصوم»، «یک جرعه تشنگی»، «سلام موعود»، «چهل روز عاشقانه» و «نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس» اشاره کرد.
دکتر سنگری در کنار تمام مشغلههای کاری خود به فعالیت در مؤسسه فرهنگی هنری «فرهنگ عاشورا» نیز مشغول است و توانسته فرهنگ غنی و انسان ساز عاشورا را از طریق این مجموعه گسترش دهد.
در ادامه گفتگوی کربو بلا با وی را مشاهده خواهیم کرد:
***چه چیزی باعث شده است عاشورا، عاشورا شود؟
بنده بیش از سیوچند سال است که در حال کار و فعالیت در زمینۀ امام حسین (ع) هستم و این را دریافتهام که عاشورا مرکز همۀ وقایع تاریخ است، همهچیز حول محور عاشورا میچرخد. از نظر من اگر بخواهیم پنج حادثۀ بزرگ هستی را بشماریم حادثۀ اول «خلقت و وجود» است؛ حادثۀ دوم «بعثت انبیاء و در ادامۀ آن امامت» است؛ حادثۀ بزرگ سوم «ظهور» و چهارمین «رجعت» است. آخرین آنها نیز «قیامت» است. در این 5 حادثه، پررنگترین نام، نام امام حسین (ع) است. دربارۀ خلقت روایت داریم اولین کسی که خداوند نامش را بر لوح هستی نوشت امام حسین(ع) بود. حادثۀ بعدی ظهور است که خود ادامه دهنده و کامل کننده واقعۀ عاشوراست و با عبارت «این الطالب بدم المقتول بکربلا» اهمیت و جایگاه امام را مشخص میکند. در واقعۀ رجعت هم امام حسین (ع) در مرکزیت قرار دارند. ایشان میفرمایند: «اولین کسی که در رجعت بازمیگردد من هستم». در آخرین اتفاق جهان که قیامت است هم اباعبدالله(ع) در مرکز حادثه است. پس این واقعه نقش تعیین کنندهای را در هستی دارد که این مسئله اهمیت کار در زمینۀ آن حضرت را نشان میدهد.
***آیا حادثۀ عاشورا صرفاً یک حادثۀ تاریخی است؟
همۀ حوادث وقتی از مبدأ ظهورشان فاصله میگیرند، بهتدریج رنگ میبازند و کمرنگ میشوند و در تاریخ و کتابهای تاریخی جای میگیرند. اما فقط در تاریخ یک حادثه است که هر چه از زمان رخدادش فاصله میگیرد پررنگتر میشود و آن عاشورا است. حتی بدر، احد، خندق و ... که از بزرگترین اتفاقات تاریخی جهان اسلام هستند نیز اینگونه نیستند؛ یا حادثهای مانند جنگ جهانی که مدت زمان زیادی از آن نگذشته است نیز رو به فراموشی است؛ اما عاشورا که در زمینی کوچک (حدود 485*385 متر مربع) در دل بیابان، در زمانی کوتاه (از اذان صبح تا غروب آفتاب، حدود 8 ساعت) و با تعداد نفراتی محدود و حداکثر به نقل از روایات 145 نفر رخ داده است این گونه در تاریخ جاودانه میشود.
***روند پرداختن به عاشورا از گذشته تا امروز چگونه بوده است؟
عاشورا در ابتدا بخش کمی از کتب تاریخی را به خود اختصاص میداد؛ اما با گذشت زمان و مشخص شدن اهمیت واقعه و نمایان شدن عمق فاجعه گستردهتر شد؛ تا جایی که در کتب تاریخی یک بخش جداگانه و مهم شده است. همینطور که جلوتر میرویم ارتباط عاشورا با جهان قویتر میشود. بهنوعی این حادثه یک آبشخور اتمام ناپذیر و کوثری است زنده که میتواند همه را با خود همراه کند و راهنمایی برای تمام انسانها باشد.
ما شاهد این هستیم که از هر قشر و سنی با هر سطحی از اعتقادات دینی یا حتی سایر ادیان در عزاداری سیدالشهدا شرکت میکنند. با گذشت زمان این واقعه بیش از پیش شناخته خواهد شد و در مرکزیت قرار خواهد گرفت و حرف مشترکی برای همۀ انسانها خواهد داشت. چه موضوعی بهتر از این برای پرداختن و مطالعه کردن؟ زمانی که این حادثه اینگونه نفرات را با خود همراه میکند، ضرورت پرداختن به آن مشخص میشود.
توجه داشته باشید که عاشورا را اصلاً یک حادثۀ مذهبی و بهخصوص شیعی نبینید؛ حتی فقط اسلامی نبینید. عاشورا حادثهای انسانی است؛ وجوه انسانی و همۀ جلوههای وجود انسانی را در این موضوع میبینید و پیامهایش کاملا جهانی است؛ پس محدود به زمان و جغرافیا نیست. از جملۀ پیامهای روشن کربلا و عاشورا «آزادگی» است.
***چه چیزی در عاشورا وجود دارد که آن را جهان شمول میکند؟
این حرف بسیار بزرگی است و اگر این فاکتورها استخراج شود رویکرد ما برای معرفی امام حسین(ع) مشخص خواهد شد.
توجه داشته باشید که عاشورا را اصلاً یک حادثۀ مذهبی و بهخصوص شیعی نبینید؛ حتی فقط اسلامی نبینید. عاشورا حادثهای انسانی است؛ وجوه انسانی و همۀ جلوههای وجود انسانی را در این موضوع میبینید و پیامهایش کاملا جهانی است؛ پس محدود به زمان و جغرافیا نیست. از جملۀ پیامهای روشن کربلا و عاشورا «آزادگی» است.
همانطور که امام میفرمایند: «اگر دین ندارید و به آخرت هم اعتقاد ندارید لااقل در دنیا آزاده باشید». آزادی با آزادگی تفاوت دارد. این موضوع در مقالهای با عنوان «آزادی از یا آزادی برای» (freedom from or freedom for)، بررسی شده و در آن آمده است که اگر کسی را تمرین آزادگی ندهیم، (یعنی از درون آزاد نشده باشد،) اگر از بیرون هم آزاد شود مجدداً خیلی ساده خودش به اسارت بازخواهد گشت. تجربۀ روشن این قضیه در امریکا در ترور آبراهام لینکلن دیده میشود؛ یا در زندان باستیل فرانسه. زندان باستیل این قانون را داشت که کلید زنجیرهای زندانیان را در چاهی میانداختند و این یعنی شما تا آخر عمر با این غل و زنجیرها زندگی خواهید کرد. در زمان شکسته شدن این زندان، زندانیان نتوانستند به جامعه بازگردند، چون در تمام زندگی با زنجیرها خو گرفته بودند. آنها پس از مدتی تقاضای بازگشت به زندان را داشتند و تحمل آزادی برایشان غیرممکن بود. بردگانی که آزاد شده بودند، دوباره ترجیح دادند به بردگی و بندگی بازگردند چون اندیشههایشان آزاد نشده بود.
عاشورا به ما آموخت اول اندیشهها را آزاد کنیم بعد بندها را. این آموزهای بسیار بزرگ است که نه برای این نسل بلکه برای تمامی نسلها لازم است.
عزتمندی و مقابله با پذیرفتن ذلت نیز قصهای جهانی است که نه به انسان خاصی برمیگردد و نه به مذهب خاصی و نه صرفاً در قلمرو دین خاصی مطرح میشود. امام حسین (ع) فرمود: « این ناپاک زاده من را میان دو امر قرار داده است: بین ذلت و شمشیر»؛ یعنی ذلت را بپذیر یا زیر تیغ قرار بگیر و این تن به بند ندادن امام یعنی ارزشهای انسانی خود را حفظ کردن.
پیام بعدی این است که شما در هر جا و هر موقعیتی که باشید به انسان، زمین و به تمام پدیدهها باید احترام بگذارید. امام حسین (ع) وقتی وارد کربلا شد زمین کربلا را به 60 هزار درهم خریداری کرد و فرمود نمیخواهم خونم در زمینی غصبی ریخته شود. جالب آنکه همین زمین را دوباره به خود قبیلۀ بنی اسد بخشیدند و فقط فرمودند اگر کسانی بعد از من برای زیارت مزار من آمد شما پذیرای آنها باشید.
امام در جای دیگر میفرمایند: «اگر کسی از شما بدهکار است از کربلا برود. من یارانی میخواهم که حق کسی برگردنشان نباشد». این عین عدالت است و این حرفها، جهانی است. مانند این پیام ها در عاشورا فراوان است که میتواند در زندگی ما الگو باشد.
***شما واقعه عاشورا را که در کربلا رخ داد چگونه میبینید؟
من همیشه میگویم کربلا چهار ضلع دارد. یک ضلعش سوگ و مرثیه است؛ زیرا کربلا یک تراژدی است و همه میدانیم دردناکتر از این صحنهها را نمیتوان دید. در تاریخ شیعه نیز به سوگ و اشک توصیه شده است. همیشه هم باید باشد چون پیوند عاطفی ما با کربلا را برای دریافت تضمین آن برقرار میکند. یعنی اشک پل ارتباطی برای دریافت معارف است.
ضلع دوم کربلا، پیام، درس یا آموزههای کربلاست. معارف و درسهایی که در بالا گفته شد از جملۀ آنهاست. این پیامها ارتباط بین انسان امروز و کربلای آن روز را مشخص میکند و میگوید که امروز من کربلا را چگونه باید ببینم و وظیفۀ من در مقابل حوادث اطرافم را مشخص میکند. این روابط انسانی که در این حادثه دیده میشود از جمله همسر با همسر، پدر با فرزند، مادر با فرزند، خواهر با برادر، برادر با برادر، رابطۀ نژادهای متفاوت با هم (در کربلا نژادهای مختلف حضور داشتند)، ملیتهای گوناگون و سنین مختلف از بچۀ شیرخوار تا پیرمرد 90 ساله همه و همه به ما میآموزد که در زندگی و در ارتباط با دیگران چگونه باید رفتار کنیم.
البته تفاوتی نیز بین درسها و عبرتهای کربلا وجود دارد. عبرتها آموزههایی است برای راهبرد جهانی و اجتماعی؛ اما درسها بیشتر به متن زندگی فردی ما باز میگردد و بر روابط فردی ما حاکم است.
ضلع سوم کربلا حماسه است و این موضوع نباید زیر سایۀ مرثیه گم شود. آنها انسانهایی تشنه، تنها و کم تعداد بودند ولی اینقدر استوار ایستادند. حمید بن مسلم، گزارشگر سپاه دشمن در کربلا میگوید: «به خدا قسم در تمام جنگها کسی را ندیدهام که این همه شهید داده، زخم برداشته و غم دیده باشد، اما چهرهاش اینقدر آرام باشد». راوی صحنهای را از حضرت توصیف میکند و میگوید: حضرت نفس که میزد جوشش خون را از میان حلقههای زرهش میدیدم، صحنۀ شهدا، خیمهها، مرگ در انتظارش است، اما نگاه به چهرهاش که میکردم آرامش را میدیدم. این خود درسی برای زندگی امروز است که در سختترین بحرانها و سختیها تمرین آرامش کنیم. اما باید جستوجو کنیم تا بفهمیم که چه چیزی میتواند در بحران به انسان آرامش بدهد و این اطمینان قلبی و آرامش ظاهری در لحظههای رنج، درد، تشنگی، و زخم از کجا سرچشمه میگیرد. پس یک بعد دیگر، بعد حماسی کربلاست.
چهارمین ضلع و آخرین بعد عرفان کربلاست. عرفان کربلا فوقالعاده است. برخی کتب هم در این زمینه است مثل گنجینۀ اسرار عمان سامانی، آتشکدۀ نیر تبریزی و روضه الاسرار. این کتب نگاه کاملاً عارفانه به کربلا دارند.
***در این کتب عرفانی نویسندگان از دید عرفانی خود به واقعۀ کربلا نگاه کردهاند یا عرفان خود حادثه را استخراج کرده و نقل کردهاند؟
ببینید اگر این ظرفیت را واقعۀ عاشورا نداشت اینها نمیتوانستند این معارف را از درون آن استخراج کنند. اصلاً واقعیت خود حادثه سرشار از عرفان است. مثلاً وقتی امام خونگلوی یک کودک را به آسمان پرتاب میکند، این را ما نمیتوانیم درک کنیم و باید در صحنه حضور داشته باشیم و این کاملاً یک صحنۀ عرفانی است.
امام خطاب به خداوند میفرمایند: «چه آسان است این لحظهها زمانی که تو در حال نظاره کردن هستی». این یک لحظه یا صحنۀ عارفانه است؛ حال چه گنجینۀ اسرار خلق میشد یا نمیشد. از اینگونه صحنهها فراوان در عاشورا دیده میشود. پس کربلا عرفانی مستقل دارد و این نویسندگان از آن بهرهگیری و استفاده کردهاند؛ اما اشکال زمانی ایجاد میشود که از واقعۀ کربلا فقط یک جنبه را بگیریم و جدا کنیم و از جمیع جهات بررسی نکنیم.
***آیا این گونه نیست که خود اهلبیت که اولین نشر دهنده و راوی واقعۀ کربلا هستند بر سوگ و مرثیه تأکید بیشتر داشتهاند؟
شیعه بعد از کربلا دیگر کسی را نداشت. به عبارتی شیعه یتیم شد. همه در کربلا شهید شدند و سرپرستی وجود نداشت. حال چه باید کرد که بتوان این الگو و حادثه را که اسوه است (به نقل از خود امام حسین (ع) که میفرمایند من برای شما اسوه هستم) در تاریخ جاودانه کرد؟
ببینید وقتی شما نمیتوانید نیرو بسازید و همۀ نیروها در کربلا از بین رفتهاند، حال برای اینکه حادثه را زنده نگهدارید چهکار باید بکنید؟ شیعه بهترین راه را انتخاب کرد. ائمه فرمودند بر کربلا اشک بریزید تا این مظلومیت در حافظۀ تاریخ زنده بماند. بهعنوان یک سؤال، شما اگر کسی را در گوشهای ببینید که در حال اشک ریختن است آیا پرسشی برای شما مطرح نخواهد شد که چرا در حال گریه کردن هستی؟ آیا با دعوت به اشک ریختن پرسش بزرگی را پیش روی تاریخ قرار نمیدادند که چه حادثهای رخداده است که اینقدر اشک ریخته میشود؟
شیوهای که حضرت زهرا (س) هم انتخاب کردند همین بود. ایشان بعد از پیامبر (ص) دست حسنین را میگیرند میآیند جایی مینشینند که گذرگاه اصلی چندین قطب اقتصادی آن روزگار است. همۀ کسانی که از سفر شام و یمن برمیگردند یا به آن مناطق میروند در این نقطه به هم میرسند. با این صحنه که زنی همراه با دو کودک در حال گریه و مرثیه است مواجهه میشوند و این سؤال که چه شده است در ذهنها ایجاد میشود و پاسخ این پرسشها خود شروع رساندن پیام است.
ائمه سعی کردند نمادهای حادثۀ کربلا را حفظ کنند. یعنی اگر خود محتوا را در آن زمان نمیتوان بیان کرد حداقل نمادها حفظ شود. تکیه همان نمادی از خیمه، دستۀ سینه زنی نماد لشکر است؛ یعنی سعی شد شکل و شمایل حفظ شود تا محتوا در پرتوی آن نگه داری و منتقل شود.
اشک تحریک عاطفه است. وقتی شما بر کسی اشک میریزید او محبوب شما است، برای کسی که دوستش نداریم اشک نمیریزیم. وقتی اشک ریختید محبوبتان میشود. وقتی محبوبتان شد الگویتان میشود. یعنی اشک هم پلی بین شناخت و معرفت است، هم ابزار و وسیله است و هم هدف.
***در آن زمان که نمیگذاشتند حادثه نقل شود و حقایق روشن شود، برای انتقال این معارف چه راهی پیش روی شیعه وجود داشت؟
به نظر من سهراه بیشتر پیش روی ما نیست:
1.سکوت کنیم؛ به شیوهای که امروز در جهان معروف است در هر حادثۀ غمانگیزی سکوت کنیم که بعد از آن تمام میشود. به قول دکتر سیدحسن حسینی اگر بهجای یک دقیقه سکوت یک دقیقه فریاد میزدیم چهها که تغییر نمیکرد!
2.بخندیم و جشن بگیریم. تعجب نکنید! سید بن طاووس در لهوف میگوید که اگر نبود فرمایش اهلبیت که گفتهاند اشک بریزید من میگفتم که جشن بگیرید. مولوی در دفتر ششم خودش اشاره میکند که در حلب زمانی که خبر به بزرگی رسید، ایشان فرمود دیدار با حق نیازمند جشن و سرور است. اما جشن باحال و هوای این واقعه یکی نمیشود. جشن شخص را به سطح میآورد و روح این موضوع سخت و سنگین است و همخوانی با جشن ندارد.
3. گریه کنیم. سومین راه که باقی میماند اشک و سوگ و مرثیه است که توانست این حادثه را از حصار روزگاران و زمانها آزاد کند و به ما برساند.
اشک تحریک عاطفه است. وقتی شما بر کسی اشک میریزید او محبوب شما است، برای کسی که دوستش نداریم اشک نمیریزیم. وقتی اشک ریختید محبوبتان میشود. وقتی محبوبتان شد الگویتان میشود. یعنی اشک هم پلی بین شناخت و معرفت است، هم ابزار و وسیله است و هم هدف.
*** برای اینکه واقعه عاشورا را امروز بررسی کنیم نیازمند در اختیار داشتن منابع و سندهای صحیحی هستیم. از منابع موجود، توصیۀ شما کدام کتاب است؟
خوشبختانه در روزگار ما کارهای بسیار خوبی انجامشده است. در هیچ دورهای اینقدر آثار ارزنده و مفید و مبتنی بر تحلیل، تحقیق و پژوهش موجود نبوده است. بعضی از این کتابها که میشود استفاده کرد تا این فرهنگ حسینی را شناخت عبارتند از «حکمت نامه» از آقای ریشهری که در آن سخنان اباعبدالله را جمع کردهاند؛ یا کتاب دیگر ایشان به نام «دانشنامۀ امام حسین (ع)» که کل حادثه را از اول تا آخر تحلیل کرده و بررسی کردهاند که برای طرح آموزههای کربلا مناسب است. کتاب دو جلدی «حماسه و عرفان» آقای جوادی آملی مجموعه ارزشمندی است. از مقاتل هم «مقتل امام حسین (ع)» از آقای پیشوایی و از پیشینیان کتاب «نفس المهموم» مرحوم شیخ عباس قمی را میتوان نام برد. بنده هم دو کتاب کار کردهام یکی با عنوان «آینهداران آفتاب» که ویژگیهای اصحاب امام حسین (ع) را بررسی کرده و دیگری «آینه در کربلا» که حاصل یازده سال زندگی من است و بیشتر با نگاه عبرت، مسائل را تحلیل و بررسی کرده و درسها و پیامهای هر واقعه و رخداد را در آن بیان کرده است.
***تحقیق و پژوهش در این باب چه تفاوتی با سایر زمینهها دارد؟
مسئلۀ مهم این است که یک دورۀ آموزشی برای محققان برگزار شود. زیرا با توجه به متفاوت بودن این حادثه با سایر اتفاقات، روش تحقیق و تعریف متفاوتی نیز طلب میکند. یعنی با توجه به اینکه تمام معیارهای پژوهشی باید رعایت شود، اما نگاه خود شخص هم باید متفاوت باشد و این را من بهعنوان یک تئوری و نظریه بیان کردهام.
***موسسۀ شما در زمینۀ تحقیق و پژوهش چه کارهایی انجام داده است؟
ما در «موسسه عاشورا» به مسائل پیرامون عاشورا از جمله غدیر و ظهور نیز میپردازیم. همانطور که میدانید سر امام حسین (ع) در روز عاشورا از رجعت و ظهور صحبت میکند و میگوید که من و یارانم باز خواهیم گشت و توصیفی از آن روز و اتفاقات ظهور را مطرح میکنند. پس نمیشود مسئله عاشورا را جدای از مسائلی مانند امامت، ولایت یا بعثت دانست؛ زیرا این مسائل کاملا یکپارچه و درهمتنیده هستند. از جمله فعالیتهای انجامشده میتوان به کتاب «عاشورا نگاران» که مجموعهای از مباحث و مسائل مأخذ شناسی و منابع شناسی عاشورا و همچنین «پرسش تشنگی» در پاسخ به شبهات و پرسشها اشاره کرد.
***زمانی که ما مستقل از موضوع، روشهای پژوهشی را جستوجو میکنیم، پس روح و جان حاکم در پژوهش چه میشود؟
در باب عاشورا این محتوا باید از خود اهلبیت گرفته شود. باید ببینیم آنها از ما چه خواستهاند و یا بزرگان به عاشورا چگونه نگاه کردهاند؟ ممکن است که ما بدون این محتوا هم کار انجام بدهیم؛ اما در آخر یکسری مسائل استخراج میشود که سطحی و ظاهری است و تام و تمام نیست.
یعنی اینکه کربلا یک حادثۀ تاریخی نبوده و قابل سفارش برای تحقیق و پژوهش نیست. باید از درون بجوشد. چون هدف از کربلا انسانسازی است پس باید حاوی روح باشد. این روح است که باعث جهانشمول شدن کربلا میشود.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.