آیا دین چیزی جز "دوستی" است؟
شما را دوست دارم
حمیده کاشیان
حالا با پایی خون آلود، به امام (ع) میگفت که دوستتان دارم، به خدا محبت شما باعث شده این راه طولانی را تحمل کنم...
حالا با پایی خون آلود، به امام (ع) میگفت که دوستتان دارم، به خدا محبت شما باعث شده این راه طولانی را تحمل کنم...
صحبت از وداع که به میان میآید، چند صحنه در برابر دیدگان ما قد علم میکنند.
مثلا لحظه وداع سیدالشهدا (ع) با حضرت زین العابدین (ع)...
شاعر قلمبهدست گرفت که شعری بگوید.
شاید بهتر باشد بگویم خواست شعری بسازد.
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت / زادگاهش برهوت عربستان باشد
میشود که ما زنده باشیم تا محرم سال آینده؟! میشود؟!
مولا جان میشود هر صبح وشام که به یاد جد غریبتان اشک میریزید برای ما غافلان نیز روضهای بخوانید تا اشک ما نیز جاری شود؟!
امسال از این قافله جاماندهایم. این قافله که هزار و اندی سال است خاطرات آنروزها را زنده میکند.
هر قدرهم تصور کنیم .... امسال همسفر پسر فاطمه نشدیم!
اما به درب صحن که رسیدی پیش از آنکه اشکهایت را پاک کنی دعا کن برای آن بازمانده از نسل عاشورا که شاید پای تک تک عمودها گریسته است... .
فکر کن در مسیر 80 کیلومتری، بین بیست میلیون زائر، دو نفر دنبال هم بگردند.
دو نفر که هیچ نام و نشانی از هم ندارند.
«بسمالله الرحمن الرحیم، از حسین بن علی به محمد بن حنفیه و اطرافیان او از بنیهاشم
گویی اینکه دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگى و دائم بوده و هست. والسلام.»
آرزوی قطعهای از بهشت شدن را همیشه در دل داشت، در دل داشت و هیچوقت به زبان نیاورد، دریغ که شنیده میشوند تمام ناگفتهها، اما ضامنی میخواست برای اثبات لیاقتش.
دست من نیست؛
هرمناسبتی با زیارت شما آغاز میشود: نیمه رجب، نیمه شعبان،شب قدر، شب عید فطر.
واقعا دست من نیست که دلم،عید را بهانه کند وعیدی بخواهد... .
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×