سنگ صبور
سجاد خاکی صدیق
دهخدا دربارهاش این گونه مینویسد: «سنگ افسانهای که غمهای خویش بر آن شمردندی...»
مینشستند و یکی یکی سرِ زخمِ غم هایشان را برایش باز میکردند و نشانش میدادند؛ اما این تمام ماجرا نبود.
معین در فرهنگ فارسیاش توضیح میدهد «...و غمخوار آنان بود...» زخمِ های باز شده را، یکی یکی میدید، میشنید و برایشان مرهم بود!