در میان معصومان (ع) امام حسین (ع) از موقعیت ویژهای برخوردار است و این موقعیت به زندگی و سیره تربیتی آن حضرت برجستگی خاصی بخشیده است. این مقاله بر آن است تا نکاتی از سیره تربیتی آن حضرت را در دو بخش ارائه کند. بخش اول برخی نکات تربیتی است که تا پیش از حادثه کربلا تحققیافته و به ما رسیده است و بخش دوم نگاهی مستقل به حادثه عظیم کربلا و بیان نکات تربیتی آن. ذکر این نکته مفید مینماید که از بخش پایانی عمر شریف حضرت یعنی زمان تحقق حادثه کربلا نکات تربیتی بیشتری در دسترس داریم. سبب این امر دو چیز میتواند باشد:
نخست آنکه حادثه کربلا به خاطر بینظیر بودن آن بیش ازسایرحوادث موردتوجه سیره نویسان و مورخان واقع گردید و بنابراین اسناد بیشتری از آن در دسترس است که میتوان از لابهلای آن نکات تربیتی بیشتری کشف کرد و دیگر آنکه در این مقطع از عمر شریف حضرت، فرزندان و اهلبیت او بهطور مستقیم همراهش بودند و درنتیجه زمینه بروز نکات تربیتی بیشتری فراهم بوده است و شاید این امر، یکی از اسرار پافشاری امام (ع) بر حضور اهلبیت در کربلا بوده است. ازاینرو، شایسته است پژوهشگران عرصه تربیت اسلامی فرصت را غنیمت شمرده، حادثه کربلا را با توجهی عمیقتر از منظر تربیت بنگرند و نکات تربیتی سودمندی را از آن استخراج کنند.
زمینهسازی تربیت
در مکتب اهلبیت ع نهتنها تربیت فرزندان از لحظه تولد مورد توجه بوده بلکه به زمینههای تربیت و شرایط قبل از تولد و بلکه حتی قبل از انعقاد نطفه نیز توجه خاص شده است .در روایات معصومان ع زمینهها و شرایط مطلوب و نامطلوب انعقاد نطفه بیان گردیده است. امام حسین (ع) خطاب به اصحابش فرمود: اجتنبوا الغشیان فی اللیله آلتی تریدون فیها السفر فان من فعل ذالک ثم رزق ولدا کان احولا.[1]
یکی از شیوههای تربیتی مورد اتفاق صاحبنظران عرصه تعلیم و تربیت، شیوه کارآمد تشویق است. تشویق بهجا و متناسب با فعالیت انجامشده، به ایجاد انگیزه در فرد منجر شده، به تکرار و تقویت رفتار میانجامد.
اظهار محبت به فرزندان
محبت به فرزندان امری درونی است که خداوند آن را در دل پدر و مادر به ودیعت نهاده است؛ اما آنچه در این میان مهم می نماید و آثار تربیتی در پی دارد ابراز آن است. این امری اختیاری است و والدین و مربیان میتوانند در پرتو آن، زمینه تربیت صحیح را فراهم آورند. چه بسیارند والدینی که در برابر فرزندان خود محبت فراوان دارند اما آن را ابراز نمیکنند؛ درحالیکه محبت وقتی سازنده وتاثیر گذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهی یابد. امام حسین (ع) بهعنوان الگوی تربیتی مطمئن و کامل، محبت به فرزندان را از نیازهای ضروری آنان دانسته و در قالبهای گوناگون به ابراز آن میپرداخت. گاه با در آغوش گرفتن و به سینه چسبانیدن خردسالان، زمانی با بوسیدن آنان و گاه با به زبان آوردن کلمات شیرین و محبتآمیز.
عبیدالله بن عتبه چنین میگوید: «کنت عندالحسین بن علی علیهماالسلام اذ دخل علی بن الحسین الاصغر فدعاه الحسین (ع) و ضمه الیه ضما و قبل مابین عینیه ثم قال: بابیانت اطیب ریحک و احسن خلقک...»[2]
نزد حسین بن علی (ع) بودم که «علی بن حسین» وارد شد. حسین (ع) امام سجاد (ع) را صدا زد، در آغوش گرفت و به سینه چسبانید، میان دو چشمش را بوسید و سپس فرمود: پدرم به فدایت باد، چقدر خوشبو و زیبایی!
تشویق فرزندان در برابر کار خوب آنان
یکی از شیوههای تربیتی مورد اتفاق صاحبنظران عرصه تعلیم و تربیت، شیوه کارآمد تشویق است. تشویق بهجا و متناسب با فعالیت انجامشده، به ایجاد انگیزه در فرد منجر شده، به تکرار و تقویت رفتار میانجامد.
چهبسا فرزندان از ارزش و اعتبار صفات مثبت خودآگاهی نداشته، درنتیجه به شخصیت حقیقی و توانمندیهای ثبت خویش پی نبرده، خود را در مقایسه با دیگران ناچیز به شمار آورند. ازاینرو والدین و مربیان باید ویژگیهای مثبت فرزندان را کشف و برجسته سازند و موردستایش و تشویق قرار دهند. در فرهنگ اسلامی که تربیت دینی و اخلاقی فرزندان در کانون توجه است، بر تشویق فرزندان هنگام بروز رفتارهای دینی و برجسته کردن صفات اخلاقی و معنوی آنان بسیار تاکید شده است. امام سجاد (ع) فرمود: من به بیماری شدیدی مبتلا شدم. پدرم بر بالینم آمد و فرمود: «ماتشتهی؟ فقلت: اشتهی ان اکون ممن لااقترح[3] علی الله ربی مایدبره لی، فقال لی: احسنت ضاهیت ابراهیم الخلیل صلوات الله علیه حیث قال جبرئیل (ع): هل من حاجه؟ فقال: لا اقترح علی ربی بل حسبی الله و نعم الوکیل.[4]
چه خواسته ای داری؟ عرض کردم: دوست دارم از کسانی باشم که درباره آنچه خداوند برایم تدبیر کرده، چیزی نپرسم!
پدرم در مقابل این جمله به من آفرین گفت و فرمود: تو مانند «ابراهیم خلیلی»، به هنگام گرفتاری «جبرئیل» نزدش آمد و پرسید: از ما کمک میخواهی؟ او در جواب فرمود: درباره آنچه پیشآمده از خداوند سؤال نمیکنم. خداوند مرا کافی است و او بهترین وکیل است.
در این حدیث ملاحظه میشود که امام حسین (ع) در مقابل پاسخ عارفانه و دلنشین فرزندش که بر اساس ظاهر حدیث، سن و سال چندانی هم نداشت. جمله «احسنت» را به کار برد و او را به ابراهیم خلیل تشبیه کرد. اهمیت آموزشهای دینی فرزندان و قدردانی از معلمان و مربیان در اسلام دانش آموزی مورد اهتمام شدید بوده و رهبران دینی پیروان خود را به آموزش و اندوختن دانش، بهویژه معارف دینی، تشویق کردهاند.
جوان در طول زندگی با انتخابهای گوناگون روبهروست و یکی از مهمترین آنها گزینش همسراست. در این مساله، چنانچه فرزند از قدرت انتخاب صحیح و معقول برخوردار است، باید به وی حق انتخاب داد و از ازدواجهای تحمیلی پرهیز کرد. «حسن» (ع)، فرزند امام «حسن مجتبی» (ع) یکی از دختران امام حسین (ع) را خواستگاری کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: اختر یا بنی اجتهما الیک. فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری انتخاب کن
بر اساس سخنان معصومان (ع)، معلمان و مربیان بهخصوص آنان که در تعلیم آموزههای دینی میکوشند، حق بزرگی بر جامعه دارند و باید تلاش صادقانهشان مورد قدردانی و سپاسگزاری قرارگیرد تا رغبت و انگیزه بیشتری بیابند. مرحوم «بحرانی» در«حلیه الابرار» از شیخ «فخرالدین نجفی» که از فضلا و زهاد بود. چنان نقل کرده که شخصی به نام «عبدالرحمان» در مدینه معلم کودکان بود و یکی از فرزندان امام حسین (ع) به نام «جعفر» نزدش آموزش میدید. معلم جمله «الحمدالله ربالعالمین» را به جعفر تعلیم داد. هنگامیکه جعفر این جمله را برای پدر قرائت کرد، حضرت، معلم فرزندش را فراخواند و هزار دینار و هزار حله... به او هدیه داد. وقتی حضرت به خاطر پاداش زیاد مورد پرسش قرار گرفت، در جواب فرمود:
و انی تساوی عطیتی هذا بتعلیمه الحمدالله ربالعالمین
هدیه من برابر با تعلیم «الحمدالله ربالعالمین» است. [5]
احترام به انتخاب جوان در امر ازدواج
جوانان به سبب کمی تجربه به استفاده از تجارب و نصایح والدین نیازمندند، اما آنان دیگر دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و به حدی از رشد رسیدهاند که خود حق انتخاب داشته، برای خود تصمیم بگیرند. ازاینرو، شایسته است والدین در دوران کودکی و نوجوانی زمینه استقلال و قدرت تصمیمگیری آنها را فراهم آورده، آنان را چنان تربیت کنند که سمت انتخابهای معقول و تصمیمهایی منطقی پیش روند و مصالح واقعیشان را بر منافع آنی و زودگذر ترجیح دهند. اگر فرزندان به این حد از رشد و استقلال رسیدند، باید به آنان اعتماد کرد و به تصمیمها و انتخابهایشان احترام نهاد. جوان در طول زندگی با انتخابهای گوناگون روبهروست و یکی از مهمترین آنها گزینش همسراست. در این مساله، چنانچه فرزند از قدرت انتخاب صحیح و معقول برخوردار است، باید به وی حق انتخاب داد و از ازدواجهای تحمیلی پرهیز کرد. «حسن» (ع)، فرزند امام «حسن مجتبی» (ع) یکی از دختران امام حسین (ع) را خواستگاری کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: اختر یا بنی اجتهما الیک. فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری انتخاب کن.[6]
فرزند امام مجتبی (ع) شرم کرد و جوابی نداد. آنگاه امام حسین (ع) فرمود: من دخترم «فاطمه» را برایت انتخاب کردهام؛ زیرا او به مادرم «فاطمه» دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم شبیهتر است.[7]
ملاحظه میشود بااینکه فرزند امام مجتبی (ع) به احترام عمو و دخترانش بهطور مشخص از دختر خاصی خواستگاری نکرد و امر را به عمویش وانهاد؛ امام حسین (ع) به انتخاب و علاقه فرزند برادرش اهمیت داد و از او خواست خودش آن را که بیشتر دوست دارد به همسری برگزیند.
تربیت عملی
بیتردید مؤثرترین عامل در تربیت اخلاقی و دینی فرزندان رفتارهای درست والدین است. پرواضح است که زبان رفتار از زبان گفتار بسی نافذتر است و در عمل آثاری نهفته است که هرگز از گفتار برنمیآید. کودک و نوجوانی که پیوسته شاهد اعمال نیک والدین است، بهطور غیرمستقیم سرمشق میگیرد و به انجام کارهای نیک تشویق میگردد. در سیره تربیتی ائمه اطهار (ع) تربیت با رفتار و عمل بارزترین بعد تربیت است. فرزندان ائمه (ع) با دیدن رفتار آنان سرمشق گرفته، عمل میکردند. «شعیب بن عبدالرحمن خزائی» میگوید: هنگامیکه امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسید بر دوشش نشانهای وجود داشت. از امام سجاد (ع) درباره آن پرسیدند، امام سجاد (ع) بسیار گریست و فرمود: این، اثر بارهای غذایی است که پدرم بر دوشش حمل میکرد و به خانههای تهیدستان میبرد.[8]
آری، امام سجاد (ع) پیوسته این رفتار را از پدرش مشاهده کرد و سرمشق گرفت و عمل کرد. بدین سبب، امام «باقر» ع فرمود: پدرم علی بن الحسین (ع) شبها کیسه نان بر دوش حمل میکرد و به مستمندان صدقه میداد.[9]
حادثه کربلا از منظر تربیت فرزندان
حادثه کربلا، جاودانهترین رویدادی است که زمانه در بستر خود مانند آن را ندیده است. حادثهای که آثارش در حصار مرزهای اسلامی محدود نگشته و خورشید فروزانش همه گیتی را تا ابد درخشان گردانید. همه کسانی که پیرامون این حادثه به تأمل نشستهاند، به فراخور شناخت خویش از آن درس گرفته؛ مبارزان درس مبارزه، آزادگان درس آزادگی، شهادتطلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعی درس اصلاح گرفتهاند.
در واقعه کربلا نیز باوجود همه مسائل و شیوههایی که امام حسین (ع) در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنوی فرزندان و همراهان خود غافل نماند.
این واقعه بینظیر زوایای بیانتهایی دارد که تنها اندکی از آنها شناختهشده و زوایای ناشناختهاش بسی بیش از شناختهشده هاست. بیگمان با گسترش دانش بشری در حوزه علوم انسانی، امید کشف آنها دور از انتظار نیست، ازجمله زوایای این واقعه عظیم تأمل از منظر روانشناسی و تربیت است. نگارنده معتقد است هدف سیره و سنت ائمه اطهار (ع) قبل از هر چیز، هدایت و تربیت است، زیرا آنان بزرگترین مربیان بشریتاند و باید تفسیر تربیتی از حوادث زندگی آنان ارائه شود.
ذکر این نکته مفید است که گوناگونی شرایط زمانی ائمه اطهار (ع) باعث گشته تا آنان باوجود آرمان مشترک، در عرصه دعوت و تربیت، شیوههای گوناگون داشته باشند. در میان امامان شیعه، امام حسین (ع) شرایط ویژه خود را داشت؛ بنابراین ضمن آنکه همه زندگی و سیره حضرت سرمشقی کامل از حیات طیبه، برای پیروانش است؛ سیره تربیتی آن حضرت در حادثه کربلا هم برای کسانی که زندگیشان به شرایط زمانی آن حضرت شباهت بیشتری دارد و میخواهند حسینی باشند، اهمیت بیشتری دارد.
توجه به نیازهای فرزندان
موجودات عالم برای ادامه حیات نیازهایی دارند که بدون برآوردن آنها ادامه حیات ناممکن و یا همراه با سختی است. این احتیاج در غیر انسان به نیازهای مادی و جسمانی محدود است؛ اما در انسان نیاز امور مادی، روانی و معنوی فراوانی را شامل می شود که تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد کامل جسمانی و روانی میرسد. توجه به نیازهای گوناگون از نکات مهم تربیتی است، نیازهایی که در قالبهای زیستی، عاطفی، روانی و معنوی جلوه گرمی شود. در واقعه کربلا نیز باوجود همه مسائل و شیوههایی که امام حسین (ع) در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنوی فرزندان و همراهان خود غافل نماند.
1. نیازهای مادی
نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است و بدون تأمین آن، قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگی از این جمله است که در کربلا به خاطر وضعیت ویژهای که دشمن برای کاروان کربلا به وجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش برای رفع آن از راههای ممکن واداشت؛ ازاینرو آنگاه که حضرت «عباس»ع از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواست برای کودکان آب فراهم نماید و فرمود:
فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء. پس کمی آب برای این کودکان فراهم کن.
این توجه حضرت آنگاه به اوج میرسد که فرزند شیرخوارهاش را بر بالای دست میگیرد و از دشمن برایش آب میخواهد. در مقتل «ابی مخنف» آمده است:
امام حسین (ع) بهسوی «امکلثوم» آمد و فرمود: خواهر! تو را درباره فرزند شیرخوارهام به نیکی سفارش میکنم، او شیر خواره است و شش ماه بیشتر عمر ندارد. امکلثوم به برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است.
برایش آبی طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ایستاد و آنگاه فرمود: ای قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت رساندید و جز این طفل باقی نمانده و او از تشنگی دهان را بازمی کند و میبندد، به او جرعه آبی دهید.
2. نیازهای عاطفی و روانی
گرچه در طبقهبندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی جزء نخستین نیازها بهحساب میآید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانی نیز بااهمیت و تعیینکننده است؛ زیرا هرچند نیاز جسمی محسوس و آشکار است و فقدانش جسم را متأثر میگرداند، اما نیازهای روحی و روانی نامحسوساند و عدم پاسخگویی به آنها روان آدمی را آزرده میسازد. کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیت سنی و آسیبپذیری در برابر مشکلات، نیاز دوچندان به برآوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند. این نیازها بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادن پدر ومادر، هنگام بیماری و... چنان شدت مییابد که بیتوجهی به آنها حیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره میاندازد.
این شرایط ویژه به کاملترین شکل در کربلا برای فرزندان امام حسین (ع) جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه، در سختترین حالات، امام (ع) را صدا میزدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش میگذارند. در کربلا بیماری چون علی بن الحسین (ع) حضور دارد که تقدیر الهی بر بقای وجودش تعلق گرفت؛ و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیت خاص قطعا توجه ویژهای را میطلبید و اینجا است که آن حضرت به گونههای مناسب به نیاز فرزندان پاسخ میدهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمدهاند بهگونهای، به یگانه فرزندش زینالعابدین (ع) بهگونهای دیگر؛ و در مورد یتیمان و داغدیدگان پس از شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش میفرماید.
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین (ع) حجت او بعد از امام حسین (ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت الهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را میطلبید. درحالیکه شدت مبارزه و مصیبتهای پیاپی کربلا انسان معمولی را چنان به خود مشغول میکند که همهچیز را فراموش میکند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد و با گفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در مورد حوادث کربلا پاسخ داد.
رفتار حضرت با فرزندان و نوجوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل برمیآید این است که حضرت نسبت به فرزندان و برادرزادگانش که به میدان مبارزه میرفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان و اظهار علاقه و محبت صحنههای زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش میگذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: قاسم درحالیکه نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمههای طرف میدان خارج شد. وقتی امام حسین (ع) نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دودست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.
در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه در مقابل شرایط نابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود. درمورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: بعد از آنکه در میدان جنگ شرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین (ع) آمد و پرسید: عمو جان آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنککنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟
امام (ع) فرمود: یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله (ص)، فیسقیک شربه من الماء لاتظماء بعدها ابداً فرزندم! کمی صبر کن تا جدت رسول خدا را ملاقات کنی. او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی.
در مورد «علیاکبر» نیز آمده است که بعد از مبارزهای بیامان و کشتن تعدادی از دشمنان درحالیکه جراحات زیاد بر بدن داشت، عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: یاابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربه من ماء و سبیل اتقوی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین (ع) و قال یا بنی یغز علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک...
ای پدر، عطش مرا از پای درآورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن با توان بیشتر با دشمنان مبارزه کنم؟
امام فرمود: فرزندم بر محمد و علی و پدرت سخت است که آنان را بخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریادرس تو نباشند...
در مرحله سوم، آنگاهکه بعد از مبارزه بیامان فرزندان توسط دشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به سرعت خود را بر بالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان نیاز بیشتری به تسلی خاطر داشتند، با آنان ابراز همدردی نمود... . آنگاهکه «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد و عموی خود را صدا زد، امام حسین (ع) چون باز شکاری خود را بر بالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین بر دشمن حمله نمود. وقتی گردوغبار فرونشست، دیدند امام (ع) بر بالین قاسم نشسته و به قاسم (ع) که در حال جان دادن بود، فرمود: «عز والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعداً لقوم قتلوک.»
به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی و پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به تو سودی نبخشد. از رحمت خداوند دور باد قومی که تو را کشت.
رفتار حضرت نسبت به فرزند بیمارش زینالعابدین (ع)
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین (ع) حجت او بعد از امام حسین (ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت الهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را میطلبید. درحالیکه شدت مبارزه و مصیبتهای پیاپی کربلا انسان معمولی را چنان به خود مشغول میکند که همهچیز را فراموش میکند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد و با گفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در مورد حوادث کربلا پاسخ داد. در منابع تاریخی میخوانیم:
حضرت بهسوی خیمه فرزندش زینالعابدین (ع) آمد و درحالیکه فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت مینمود و «زینب» س از او پرستاری میکرد، فرزندش را عیادت نمود. وقتی زینالعابدین (ع) نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر برخیزد؛ اما از شدت بیماری قادر به برخاستن نبود. از عمهاش زینب (س) خواست که او را کمک کند، زینب خود را تکیهگاه او قرارداد.
امام حسین (ع) از وضعیت بیماری فرزندش سؤال کرد و زینالعابدین (ع) حمد و سپاس خداوند را بهجا آورد و از پدر پرسید در این روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟
پدر فرمود: فرزندم شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را از یاد خدا غافل کرد.
رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام (ع) در واپسین لحظههای زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده و فرزندان غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یک طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد. در چنین شرایطی امام (ع) شیوه دعوت به صبر و برد باری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان برای دستیابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:
هنگامیکه امام (ع) همه یارانش را دید که شهید شدهاند، برای وداع به خیمهها آمد و ندا داد: ای «سکینه»، ای فاطمه، ای زینب، ایامکلثوم، درود و سلام من بر شما باد. سکینه صدا زد: ای پدر آیا تن به مرگ دادهای؟
فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: ای نور چشم من کسی که یاوری ندارد، چگونه تسلیم مرگ نشود؟! فرزندم رحمت و نصرت خداوند در دنیا و آخرت به همراه شما است، پس بر قضای الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای؛ زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است.
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما در برابر این گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطا خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد.
سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بیشک از تلخترین لحظات برای فرزندان خردسال، لحظهی از دست دادن پدر و مادر است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقتفرسا مینماید. در چنین شرایطی آنان نیازمند توجه و عاطفهاند، نیازمند محبت و تسلی خاطرند.
فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم، نظارهگر دلخراشترین صحنهها بودهاند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. ازاینرو امام حسین (ع) با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیشبینی کرد و در واپسین لحظات تنها فرزند بازمانده از وخود؛ زینالعابدین (ع) را به توجه و مراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاورههای لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وامیدارد. امام (ع) فرمود: ... یا ولدیانت اطیب ذریتی و افضل عترتی و نت خلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهم غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لااحد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم و یبکواعلیک و تبکی علیهم.
فرزندم تو پاکیزهترین ذریه و با فضیلتترین خاندان من هستی، بعد از من تو سرپرست کودکان و اهلبیت هستی، آنان غریب هستند.
خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریهشان بلند شد، آرامشان گردان، در هنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم، تسلی خاطرشان بده. از مردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوهها و درد دلهایشان باشد، ندارند...
از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین (ع) بااینکه در کربلا بهشدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارند و بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند.
پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر میگذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیای پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سؤالاتی در ذهنشان به وجود میآید. در مقطعی از سن، چنان پدر و مادر را سؤال باران میکنند که آنها را به ستوه میآورند.
کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سؤالات جدیتری خواهند داشت؛ بهویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییر و تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین، سؤالات بیشتری را در ذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتی بر پدر و مادر بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین (ع) محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان را به پرسشگری واداشت. حسین بن علی (ع) با درک موقعیت آنها، به سؤالاتشان پاسخهای مناسب و درخور شأنشان میداد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:
1. هنگامیکه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در «ثعلبیه» فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟ خداوند چشم تو رانگریاند.
حضرت فرمود: فرزندم این لحظه، وقتی است که رؤیا در آن دروغ نیست. من در خواب سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت:
ای حسین! شما به سرعت حرکت میکنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرارسیده است.
علی پرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟
فرمود: فرزندم به خداوندی که همه بندگان بهسوی او برمیگردند، ما بر حق هستیم. علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.
امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرماید.
2. بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت یاران را ترسیم کرد، «قاسم بن حسن» (ع) درباره شهادت خود پرسید. امام (ع) به او مهربانی کرد و پرسید:
فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟
پاسخ داد: عمو جان مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.
حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت و پاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خدا قسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهید می شوند.
نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به او بخشید تا در پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند.
آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان میایستد. عنصر آزادی بهجا و انتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کارآمد است، در تربیت فرزندان، اجبار ثمری نمیبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود، راه صحیح را برگزینند تا بر آنچه بهحق برگزیدهاند، پایبند و استوار باشند. از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین (ع) بااینکه در کربلا بهشدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارند و بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند. ازاینروست که میبینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش را فدای راهش نمودهاند. «ابی حمزه ثمالی» از علی بن الحسین (ع) نقل میکند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید... شما در بیعتی که با من بستهاید آزاد هستید... .
نیز آن حضرت هنگامیکه «عبدالله» فرزند «مسلم» نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو. عبدالله عرض کرد: به خدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم.