بیان هر چیزی در قرآن کریم آمده است؛ چنانکه میفرماید:« و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکلّ شی ء»[1] و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که روشنگر هر چیزی است؛ و« تفصیل کل شی ء»[2]. این آیات شریفه بیانگر این است که قرآن کریم نسبت به هر چیزی حالت روشنگری دارد و چیزی از مسائل فردی و اجتماعی و دانشهای مختلف نیست، مگر این که قرآن آن را بیان نموده است. شاید برای برخی اذهان این پرسش پیدا شود که آیا قرآن کریم که خود جامع تمامی احکام و معارف و منبع شناخت دین است، از عزاداری و سوگواری سخن گفته است؟ و آیا در قرآن شاهد و قرینهای بر اثبات یا نفی عزاداری و یا تقسیم آن به انواعی وجود دارد؟ در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت، بلکه رجحان عزاداری و اقسام آن را اثبات میکند. در این نوشتار مختصر، بر آنیم تا با مطالعه و تدبر در آیات روحبخش قرآن کریم به چند نمونه اشاره می شود:
الف) عزاداری فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران
قرآن کریم میفرماید: لا یُحبُّ اللهُ الجَهْرَ بالسُّوء مِنَ الْقَولِ إِلاّ مَن ظُلِم.[3] خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرارگرفتهاند.
در این آیه شریفه دو فراز وجود دارد؛ نخست میفرماید: لا یحبّ الله ... خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شده است و این گونه افراد استثنا شدهاند. دوم: الاّ مَن ظلم، این فراز هشداری است به همه ستمگران که خداوند متعال نهتنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی محبوب الهی قرارگرفته است.
هرچند ظلم دارای اقسام و مراتبی است، مانند ظلم به نفس، ظلم به یتیمان و ...، اما بزرگترین ظلم، آن است که به حقوقی که خداوند برای برخی از افراد قرار داده است تجاوز شود. به بیان دیگر خداوند برای برخی از افراد حقی قرار داده و آن حق ولایت و امامت است؛ (إِنَّما وَلیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون)[4] به تحقیق سرپرست شما خدا و «رسول» و کسانی هستند که به خدا گرویده و نماز را بپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
روشن است که تعدی به حق خدادادی، بزرگترین ظلم است؛ زیرا سایر ظلمهای فردی و تجاوزهای اجتماعی از آن سرچشمه میگیرد، بنابراین ستیز با حاکمیت ولی خدا و سایر ارزشها، ظلم و ستمی بزرگ و نارواست. بیتردید امام «حسین» (ع) یکی از کسانی است که خداوند متعال حق ولایت و حاکمیت برای آن حضرت قرار داده است و «یزید» غاصب حاکمیت الهی؛ ازاینرو نباید مسلمانان اطاعت او را قبول کنند.
امام «رضا» ع به پسر «شبیب» فرمود: اگر دوست میداری که همنشین ما در بهشت برین باشی، در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر؛ چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد، روز قیامت با آن محشور میگردد.
براین اساس بود که مردم کوفه در نامههای خود اظهار داشتند که ما ولایت «معاویه» و یزید را نمیپذیریم و شما هر چه زودتر بهسوی کوفه بشتابید. آن حضرت با همه مشکلات و موانع موجود، به دعوت آنان پاسخ مثبت داده و بهسوی «کوفه» حرکت کرد؛ اما دشمنان اهلبیت با تمام امکانات خویش در برابرآن حضرت ایستادند و با شهادت آن حضرت خسارت و ظلم بزرگی بر پیکر امت اسلامی وارد ساختند، بهگونهای که آثار شوم آن حادثه هنوز به چشم میخورد.
آیا جامعه اسلامی در برابر چنین حادثهای اندوهبار و غمناک که در آن فرزند پیامبر اکرم صلیعلیهواله وسلم را به شهادت رساندند، باید دست روی دست گذاشته و سکوت نماید، یا وظیفه بسیار سنگینی بر عهده دارد؟ طبق آیه شریفه، باید فریاد برآورد و به افشاگری و بدگویی آشکار و رسوایی ستمگران پرداخت و چهره کثیف و زشت آنان را روشن نمود و با زبان شعر و مدیحهسرایی و بیان مصائب و گردهماییهای گسترده، برائت و بیزاری از دشمنان خدا را اعلان نمود. بهیقین فریادها و عزاداریهایی که در این راستا باشد از مصادیق« جهر من القول »است که خداوند متعال آن را دوست دارد و عزاداریهای پیروان اهلبیت (ع) با این هدف مقدس انجام میگیرد و باید از هرگونه عزاداری که برخلاف این هدف باشد جلوگیری شود.
ب) عزاداری و مودت اهلبیت (ع)
قرآن کریم میفرماید: قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی القُرْبی[5]
قرآن کریم دوستی خاندان پیامبر (ص) را بر امت اسلامی فرض دانسته و محبت آنان را پاداش زحمات طاقتفرسای پیامبر اسلام (ص) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است که این حاکی از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن است. بدیهی است که کار بزرگ، پاداش بزرگی لازم دارد و این آیه پاداش چنین رسالتی را مودت نزدیکان و اهلبیت آن حضرت قرار داده است.
عشق و دوستی اثرات و لوازمی دارد. یار و دوست صادق کسی است که شرط دوستی را چنانکه شایسته است، بجا آورد؛ در غیر این صورت دوستی، زبانی و ظاهری خواهد بود. از نشانههای مهم دوستی آنان، همدردی و همدلی در سوگ و یا شادی آنان است. در روایات فراوانی بر این نکته تأکید شده است که در جشن و سرور اهلبیت شاد و در اندوه و ماتم آنان اندوهناک باشید و به راستی ابراز محبت در شادیها و عزاهای اهلبیت (ع) از امتیازات پیروان مکتب آنان است.
در روایتی از امام «علی» ع نقلشده که میفرماید: انّ الله تبارک و تعالی ... فاختارنا و اختار لنا شیعه ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الین[6] خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریکاند و با مال و جانشان به یاری ما میشتابند، آنان از ما و بهسوی ما خواهند آمد.
امام «رضا» ع به پسر «شبیب» فرمود: اگر دوست میداری که همنشین ما در بهشت برین باشی، در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر؛ چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد، روز قیامت با آن محشور میگردد.[7] ازاینرو مودت اهلبیت (ع) که همانا پاداش ابلاغ رسالت خاتم پیامبران است ایجاب میکند تا با زبان گفتار و کردار، اشک و اندوه، مرثیهسرایی و لعن و نفرین بر قاتلان آنان در سوگ آن عزیزان اندوهناک بود و به یادآوری ویژگیها و خصلتهای الهی شهیدان پرداخت و بیتردید برپایی چنین مجالس و عزاداریهایی جز بیان حقایق چیز دیگری دربرندارد.
ج) عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی
قرآن کریم میفرماید: وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقَوَی الْقُلُوب[8]
بیشک تعظیم و بزرگداشت شعائر الهی از دستورات اساسی دین اسلام است. شعائر در لغت به معنای علامت آمده است، واژه ی شعائر از شِعار به معنای ندا و علامت نیز آمده است.
همچنین شعائر از شعیره به معنای علامت و اعلام حج و اعمال آن نیز آمده است.[9] در مصداق شعایر بین علما اختلاف است:
برخی گفتهاند
1- شعایر، قربانی حج است که علامتگذاری شده باشد؛
2- برخی دیگر عقیده دارند که شعایر، شامل تمام مناسک و اعمال حج است؛
3- گروهی میگویند شعایر موضع و جایگاه اعمال و عبادات حج است؛
4- گروهی دیگر اعتقاد دارند شعایر به معنای نشانههای دین و طاعت خداوند بزرگ است.[10] هرچند در روایات، شعایر به هر سه معنای اول تطبیق شده است، اما عموم لفظ و معنای لغوی آن دلالت بر معنای چهارم دارد و آنچه در روایات بدان اشاره شده از مصادیق کامل شعایر الهی به شمار میآید؛ بنابراین مقصود از بزرگداشت شعایر الهی، بزرگداشت نشانههای دین و اطاعت خداوند و آیین ابراهیمی است که در اسلام تبلور پیدا نموده است و هر یک از مناسک حج علامت و مصداق کامل شعایر است، چندانکه در آیات قرآن، طواف، سعی بین صفا و مروه، رمی جمرات، قربانی و ... هر کدام علامت و نشانهای است که انسان را بهسوی تقوا و در نهایت توحید خالص و ناب رهنمون میشود.
میان علامتهای الهی و تقوای دلها رابطه خاصی وجود دارد، برخی از علمای شیعه و سنی به عمومیت و شمول شعایر اشاره کردهاند که در اینجا دو مورد از آنها ذکر میگردد:
الف) «صاحب جان هندی حنفی» از علمای اهل سنت در ذیل آیه شریفه مینویسد: شعایر جمع شعیر به معنای علامت است و هر چه که از دیدن آن خدا به یاد آید، شعایر خداست و شعایر الله اختصاص به صفا و مروه ندارد چنانکه در کتاب «حجتالله البالغه» از «دهلوی» نقلشده است: بزرگترین شعایر و نشانههای خدا چهار چیز است: قرآن، کعبه، پیامبر و نماز. در کتاب «الطاف القدس» نیز آمده است که: محبت شعایر الله عبارت است از محبت قرآن، پیامبر و کعبه؛ بلکه هر چیز که به خدا منتسب باشد، حتی اولیای خدا.[11]
«مولوی اسماعیل» مینویسد: تعظیم شعایر مُنعم از فروع حُب اوست؛ یعنی تمام اموری که مناسبت خاصی با او دارد به طوری که ذهن هر کس متوجه آن امور شود و به منعم متوجه گردد؛ مانند تعظیم نام، کلام، لباس، سلاح و حتی مرکب و مسکن او.
ب. «ملأ احمد نراقی» از علمای شیعه مینویسد: برخی از فقها و مفسران عقیده دارند که آیه دلالت بر عموم و شمول دارد؛ اگر این نظر پذیرفته شود، تعظیم همه شعایر اگر واجب نباشد، استحباب و رجحان دارد؛ زیرا شعایر منسوب خداوند بزرگ است.[12]
مفسر بزرگ شیعه «علامه طباطبایی» (ره) در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مینویسد: و الشعائر هی العلامات الداله و لم یقیّد بشی ء مثل الصفا و المروه و غیر ذلک، فکلّ ما هو من شعائر الله و آیاته و علاماته المذکره له فتعظیمه من تقوی الله و یشمله جمیع الأیات الآمره بالتقوی؛ شعایر، عبارت است از نشانههایی که انسان را بهسوی خدا راهنمایی میکند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمیشود، بنابراین هر نشانهای که انسان را به یاد خدا بیندازد، تعظیم آن موجب تقوای الهی میگردد و تمام نشانهها را دربرمیگیرد.[13]
بنابراین، به طور عموم میتوان استفاده نمود که هر زمان، یا در هر مکان، فعل یا عملی که یاد خدا و زمینه تقوا و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چهارچوب قوانین و دستورات اسلام قرار داشته باشد، جزو شعایر الهی به شمار میآید. نماز، روزه و ... هر کدام به نحوی از مصادیق شعایر الهی میباشند، بنابراین با توجه به دلایلی که عزاداریها را مشروع دانسته، به طور مسلم مراسم عزا برای بندگان خاص خداوند که بحق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و برای اعتلای کلمه توحید جان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانهها و شعایر است؛ زیرا در این مراسم جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامتها و ایثارگریهای شهیدان بزرگ اسلام، سخن دیگر طرح نشده و سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا گفته میشود و همان گونه که قربانی در عید قربان از سنتهای اسلامی و از شعایر به شمار میرود، یادآوری حزنآلود یاد قربانی کربلا و سایر قربانیانی که جان خود را در راه خدا قربانی نمودند از شعایر بزرگ الهی خواهد بود. با توجه به مطالب گفته شده: چگونه میتوان گفت برپایی مجالس برای کسانی که در راه خدا و گسترش دین او شهید شده و جانبازی نمودند از شعایر الهی به شمار نمیآید؟ آیا یادآوری ایثارگری و اخلاص شهدای کربلا دلهای عزادار را بهسوی خداوند بزرگ رهنمون نمیسازد؟ بنابراین مسلمانان و موحدان وظیفه دارند که این شعایر را حفظ کنند. عزاداریها نیز در اقسام و صورتهای مختلف هر یک به نحوی حافظ و نگهبان آن ارزشهاست.
د) سوگواری حضرت «یعقوب» علیهالسلام در فراق حضرت «یوسف» علیهالسلام
قرآن کریم میفرماید: یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ[14] و از آنها روی برگرداند و گفت وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، اما او خشم خود را فرومیبرد (و هرگز کفران نمیکرد)
گریه و اندوه هرچند سالیان درازی طول بکشد، نهتنها مذموم نیست، بلکه مشروع و از ویژگیهای مثبت به شمار میآید.
حضرت یعقوب (ع) در فراق فرزندش، یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: قالُوا تَاللهِ تَفْتَؤا تَذْکَرُ یُوسُفَ حتی تَکُونَ حَرضا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ[15] به خدا سوگند تو ای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمیبری و دست از او برنمی داری تا حدی که خود را مشرف به هلاک کنی!
این آیات شریفه، گریه طولانی حضرت یعقوب (ع) را از ویژگیهای مهم زندگی آن حضرت یادکرده است، چنانکه برخی روایات نیز گریه فراوان یعقوب را به عنوان ویژگی ممتاز وی قلمداد نموده است.
«زمخشری» روایت کرده است که حضرت یوسف از «جبرئیل» مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد. پاسخ داد: هفتادسال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد. پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید دارد[16]
«طبری» درباره مدت زمان گریه حضرت یعقوب، از «حسن بصری» روایت کرده است: کان منذ خرج یوسف من عند یعقوب الی یوم رجع ثمانون سنه لم یفارق الحزن قلبه یبکی حتی ذهب بصره و قال الحسن والله ما علی الارض یومئذ خلیفهً اکرم علی الله من یعقوب[17] از هنگامی که حضرت یوسف از نزد پدر بیرون رفت تا زمانی که مراجعه نمود هشتاد سال طول کشید و در این مدت همواره اندوه قلبی او (یعقوب) را فراگرفته بود و گریه میکرد تا بینایی خود را از دست داد. حسن بصری گفته است در آن روزگار در روی زمین خلیفهای بزرگوارتر از حضرت یعقوب (ع) در پیشگاه خداوند متعال وجود نداشت.
از این آیه شریفه درمییابیم که گریه و اندوه هرچند سالیان درازی طول بکشد، نهتنها مذموم نیست، بلکه مشروع و از ویژگیهای مثبت به شمار میآید. مؤید آنچه گفته شد تمسک و استدلال امام «سجاد» علیهالسلام است که در پاسخ به کسانی که به گریه آن حضرت اعتراض میکردند، فرمود: مگر شما از گریه و عزاداری یعقوب پیامبر اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد؛ در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از او دور بود؛ اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهلبیت پیامبر اکرم (ص) را شهید کرده و سرهایشان را از تن جدا نمودند![18]
با توجه به آیات و روایات مزبور به روشنی میتوان استنباط کرد که: برپایی مجالس عزا و اقسام گوناگون عزاداری، نهتنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری ندارد، بلکه از مصادیق شعایر الهی، مودت اهلبیت (ع) و مبارزه با ظلم و ستم است.
نکته: ممکن است کسی اشکال بگیرد که این آیات مربوط به موارد خاصی است و هیچ ربطی به عزاداریهای یادشده ندارد و ارتباط آن با آیات روشن نیست.
در پاسخ باید گفت: قرآن کتابی است که دستورات آن مخصوص یک عصر و زمان خاصی نیست، اگر در آغاز نزول موارد ویژهای نقل و بر موارد خاصی منطبق شده، به معنای آن نیست که مخصوص آن عصر یا آن مردم است؛ ازاینرو، علما گفتهاند حکم آیات را نمیتوان منحصر به همان مورد ذکرشده در آیه نمود، بلکه هر جا موضوع آن محقق شود، حکم نیز مترتب میگردد، چنانکه در بسیاری از احکام و موضوعاتی که پس از صدر اسلام پدید آمده، مراجعه به آیات قرآن، زمینه استدلال شده است؛ نظیر اثبات حجیت اجماع به آیه وَ مَنْ یُشاقِق ألرَّسُولَ مِنْ بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ.[19] صرفنظر از این که از آیه مورداشاره مسأله اجماع را میتوان استنباط کرد یا نه، یقینا میتوان گفت در زمان نزول آیه مسألهای به نام اجماع وجود نداشته است، بلکه در زمانهای بعدی به آن استدلال شده است.
بر همین اساس میتوان نمونههای بسیاری را جستجو کرد که در آنها به آیاتی این چنین استدلال شده است. در مسأله عزاداری نیز با توجه به ویژگیهایی که برای آن یادآوری شد، به خوبی روشن میشود که عزاداری تا آن حدی که با اصول کلی اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد، از مصادیق روشن این آیات به شمار میآید.