کاشفى بهعنوان یک واعظ متبحر، با دانشهای بسیارى آشنا بوده است. یکى از ضروریترین دانشها براى یک واعظ، آگاهى از تاریخ بهویژه تاریخ دینى ـ شامل تاریخ انبیا و امامان و اصحاب ـ است. کاشفى در این زمینه آگاهیهای خوبى داشته و با کتابهایی که در آن زمان در دسترس بوده، مکرر سروکار داشته است. بهطور حتم، حتى اگر کاشفى پس از وعظ خود در جامع هرات، روضهخوانی نمیکرده، اما از سبزوار که سالهای نخست زندگى خویش را در آنجا به سر برده و قطعاً بعدها نیز رفت و شدى نیز داشته، با مجالس سوگوارى آشنا بوده است. آنچه مسلم است اینکه، این مجالس نهتنها در سبزوار که در هرات نیز برپا بوده و قاعدتاً در آنها اشعار و مراثى خوانده میشده و نوحهسرایی انجام میشده است. دراینباره آنچه دانستنى است اینکه، نمیتوان پذیرفت که باوجود چنین رسمى، متنهای آمادهای براى این کار نبوده است. کاشفى درجایی از کتاب روضه (ص 354), به مناسبت، اشاره میکند که هرگاه ماه محرم نو شود، رقم تجدید این ماتم بر صفحات قلوب اهل اسلام و هواداران سید انام علیه الصلاه والسلام کشیده میگردد و از زبان هاتف غیبى نداى عالم لاریبى به گوش هوش مصیبت داران اهلبیت و ماتمزدگان ایشان میرسد:
کاى عزیزان در غم سبط نبى افغان کنید
سینه را از سوز شاه کربلا بریان کنید
از پى آن تشنهلب بر خاکریزید آب چشم
در میان گریه، یاد آن لبِ خندان کنید
کاشفى در ظاهر به درخواست یکى از اعیان و سادات بزرگ هرات با نام (مرشد الدوله معروف به سید میرزا) مصمم میشود تا متنى براى این مجالس آماده کند. وى پس از شرحى درباره اهمیت گریه براى امام حسین (ع) و اینکه (من بکى على الحسین وجبت له الجنه) مینویسد: براى این است که جمعى از محبان اهلبیت، هرسال که ماه محرم درآید، مصیبت شهدا را تازه سازند و به تعزیت اولاد حضرت رسالت پردازند، همه را دلها بر آتش حسرت بریان گردد و دیدهها از غایت حیران سرگردان:
ز اندوه این ماتم جانگسل
روان گردد از دیدهها خونِ دل
کاشفى در ادامه، درباره آنچه در این مجالس خوانده میشده، مینویسد: (و اخبار مقتل شهدا که در کتب مسطور است تکرار نمایند و به آبدیده ملال از صفحه سینه بزدایند). مشکل این کتابها این است که (هر کتابى که در این باب نوشتهاند، اگرچه به زیور حکایت شهدا حالى است اما از سمت جامعیت فضایل سبطین و تفاصیل احوال ایشان خالى است). این امر سبب شده است تا سید میرزا به (این فقیر حقیر حسین الواعظ الکاشفى) دستور دهد تا (به تألیف نسخهای جامع که حالات اهل بلا، از انبیا و اصفیا و شهدا و سایر ارباب ابتلا و احوال آل عباء بر سبیل توضیح و تفصیل در وى مسطور و مذکور بود اشتغال نماید.)[1]. این عبارت صریح در این نکته است که پیش از کار کاشفى هم روضهخوانی رواج داشته ـ گرچه این اسم پس از تألیف کتاب روضهالشهداء رواج یافته ـ و هم متنهایی در اختیار بوده که در این مجالس خوانده میشده است. ملاحسین کاشفى در جاى دیگرى درباره دلیل و شکل تألیف کتاب روضهالشهداء و اینکه بنا دارد تا جزئیات شهادت هفتادودو تن را نقل کند، مینویسد: (و در اغلب رسایل که داستان این مقتل مرقوم شده، تفصیل این مبارزان و کیفیت مبارزات ایشان مذکور نیست و بهمجرد نامى و شعرى اکتفا کردهاند و این کمینه، تفحص و تصفح بسیار کرده، تا تفاصیل آن واقعه را به طریق خیرالکلام در این اوراق ایراد نموده و رجز هر مبارزى را که میخوانده چون پارسیزبان را از آن فایدهای نیست و سررشته سخن به سبب آن انقطاع مییابد، اینجا نیاورده، مگر جایى که ضرورت باشد و اشعارى که ترجمه آن رجزها از گفتار قدما بود و مناسب اذهان لطیفه اهل این زمان نمیبود آن نیز منطوى شد الا آنچه ایراد آن بیفایده نباشد)[2]. این سخن حکایت از کثرت متون نظم و نثر فارسى مربوط به کربلا پیش از تألیف کتاب روضه دارد.
فهرست کتاب روضه نشان میدهد که مؤلف کوشیده تا در این کتاب از زندگى حضرت آدم آغاز کرده تا امام دوازدهم ادامه دهد.
مؤلف در چندین مورد اشاره دارد که از ذکر اشعار عربى پرهیز کرده است. ازجمله میگوید: (و چون در مبدأ تألیف این اوراق مقررشده که متصدى ایراد ابیات عربى نگردد مگر آنچه ذکر آن ضرورت بود، چه استماع آن دراثنای اخبار فارسیزبان سبب توزع ضمیر میباشد.)[3]. از این عبارت چنین معلوم میشود که از همان ابتدا قرار بوده تا متن مزبور در مجالس خوانده شود، در چنین شرایطى، شعر عربى در یک متن فارسى، مناسب نمینموده است. این امر کاشفى را بر آن داشته تا رجزهاى عربى را به فارسى درآورد. البته ترجمههای فارسى اشعار عربى نیز از منابع کهن یا به قول خودش (قدما) گرفتهشده است. فرد شاخصى که مکرر از ترجمههای او یادشده، ابوالمفاخر رازى است. در بیشتر موارد از مترجم رجزهاى عربى به شعر فارسى یاد نشده و گاه کاشفى میگوید که ترجمه را از (عزیزى) نقل میکند[4].
کاشفى کتاب خود را در اواخر عمر خویش تألیف کرده، آنگاهکه (بهواسطه کبر سن و دیگر موانع) نمیتوانسته (رایت فصاحت در میدان بلاغت) برافرازد. این تألیف مربوط به سال 908 هجرى است، زمانى که (از روز شهادت امام حسین (ع) تا تاریخ تألیف این کتاب که قریب هشتصدوچهل و هفت سال است) 908=61+847,[5].
فهرست کتاب روضه نشان میدهد که مؤلف کوشیده تا در این کتاب از زندگى حضرت آدم آغاز کرده تا امام دوازدهم ادامه دهد. باب اول در ابتلاى بعضى از انبیا; باب دوم در جفاى قریش با حضرت رسالت; باب سوم در وفات حضرت سیدالمرسلین; باب چهارم در حالات حضرت فاطمه زهرا (س); باب پنجم در اخبار على مرتضى (ع); باب ششم در فضایل امام حسن (ع) و برخى احوال وى تا شهادت; باب هفتم در مناقب امام حسین (ع) و ولادت آن بزرگوار; باب هشتم در شهادت مسلم بن عقیل; باب نهم در رسیدن امام حسین به کربلا و محاربه وى با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سایر شهدا; باب دهم در وقایعى که بعد از حرب کربلا مر اهلبیت را واقع افتاد و عقوبت مخالفان که مباشر آن حرب شدند. خاتمه در ذکر اولاد سبطین و سلسله نسب بعضى از ایشان. در این خاتمه بهاجمال زندگى امامان آمده است.
کتاب روضه الشهداء از همان ابتدا در ایران انتشار یافت و به دنبال رواج تشیع در ایران، کتاب مزبور، بیشتر مورداستفاده قرار گرفت.
از این فهرست آشکار است که هدف اصلى نگارش کتاب، بیان چگونگى واقعه کربلا بوده است. پرداختن به زندگى انبیا صرفاً براى ابراز نگرش مؤلف درباره مسئله (ابتلا و بلا) است. افزون بر این، او در پایان زندگى هر پیغمبرى، گریزى به واقعه کربلا میزند. زندگى دیگر امامان نیز در خاتمه آمده است. کاشفى درجایی از روضه (ص 157) میگوید: (و چون مطاوى این اوراق گنجایش تفصیل صفات مرتضوى ندارد و مقصد اصلى از تألیف این کتاب ذکر احوال شهداى اهلبیت است بر اینقدر اختصار افتاد). همین مطلب در ذکر احوال امام حسن (ع) آمده است[6].
کتاب روضه الشهداء از همان ابتدا در ایران انتشار یافت و به دنبال رواج تشیع در ایران، کتاب مزبور، بیشتر مورداستفاده قرار گرفت. اکنون در کمتر کتابخانهای از کتابخانههای مشتمل بر آثار خطى است که نسخه یا نسخههایی از این کتاب یافت نشود. چاپهای مکررى نیز از آن صورت گرفته که فعلاً رایجترین آن تصحیح محمد رمضانى و مرحوم شعرانى است، گرچه هنوز نیز از حیث اصول تصحیح، کار سنگینى را میطلبد.
روضه الشهداء در سال 928, یعنى قریب بیست سال پس از تألیف، توسط حسین ندایى یزدى نیشابورى، در دوهزار بیت به نظم درآمده که نسخههایی از آن موجود است. همچنین، روضه چندین بار به ترکى ترجمهشده، با نامهای سعادتنامه در نیمههای قرن دهم هجرى; و حدیقه السعداء از شاعر برجسته (فضولى بغدادى) که همراه با افزودگیها و اصلاحات انجام شده است. این حدیقه مکرر چاپشده است. شهدانامه نیز روایت منطوم ترکى روضهالشهداء است. ترجمه آذربایجانى آن نیز توسط على عسکر خویى مشهدى در سال 1242 انجام شده است. ترجمه ترکى آسیاى میانهای آن نیز از شاعرى که تخلص وى صابر است، انجامشده و نسخههای فراوانى از آن در تاشکند و جایهای دیگر موجود است. ترجمه دکنى در سال 1130 انجامشده و ترجمه اردویى آن با نام گنج شهیدان چاپ شده است[7].