آنگاه که امام حسین علیهالسلام در قتلگاه، در خون خود غوطهور بود اسب وی دور بدن غرقه به خون و مجروح امام (ع) میگشت و پیشانی خود را به خون مقدسش آغشته میکرد.1 «عمر سعد» که این حالت را از آن حیوان مشاهده کرد دستور داد: او را بگیرند که از بهترین اسبهای رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم است. سواران اطراف اسب را محاصره کردند تا آن را دستگیر نمایند؛ ولی اسب بر آنان تاخت و با پاهای خود چهل نفر پیاده و ده نفر سواره نظام را به درک فرستاد. پس از مشاهده این امر مجدداً عمرسعد دستور داد اسب را آزاد بگذارید تا ببینم چه میکند، همین که اسب را آزاد گذاشتند نزدیک بدن به خون غلتیده امام (ع) آمد و پیوسته یال و کاکل خود را به خون شریفش میمالید و آن را میبویید و با صدای بلند شیهه میکشید.2
از امام محمدباقر (ع) روایت شده است: اسب امام در آن حال میگفت: الظلیمه، الظلیمه، من أمه قتلت ابن بنت نبیها. پس از آنکه سر و گردن خود را به خون آغشته کرد، صیحه کنان و شیهه زنان به سوی خیمهها آمد تا خبر شهادت صاحب خود را به اهل بیت امام (ع) برساند.3
امکلثوم سلاماللهعلیها شیوه کنان ناله میزد و میگفت: وا محمدآه، وا ابتآه، وا سیداه، وا جعفرآه، وا حمزتآه، هذا حسین بالعمر صریح بکربلاء... این حسین (ع) است که در آفتاب سوزان روی زمین افتاده است.
حضرت زینب (س) فریاد میکشید و میگفت: وا اخاه! وا سیداه! و اهل بیتاه، لیت السماء أطبقت علی الأرض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل...6 ای برادر من! ای پیشوای من! ای کاش طاق آسمان به زمین فرود میآمد، ای کاش کوهها مانند سیل بر دشتها و بیابانها فرو میریختند، این سخن میگفت و بهسوی امام حسین (ع) میآمد.
وقتی که نزدیک رسید دید عمر سعد با گروهی از یارانش کنار امام (ع) ایستادهاند و گروه دیگری عزیز دلش را هدف تیر و دستخوش شمشیر قرار دادهاند زینب (ع) خطاب به عمر سعد کرد و گفت: أیقتل ابو عبدالله و أنت تنظر الیه؟ ای پسر سعد برادرم را میکشند و تو ایستاده و نگاه میکنی؟! عمر سعد دلش به حال زینب (س) سوخت و اشکش جاری شد، در عین حال روی از وی برتافت و چیزی نگفت.7
و چون حضرت زینب (س) دید که عمر سعد اعتنا نکرد صدایش را بلند کرد و گفت: و یحکم أما فیکم مسلم ؟
وای بر شما! آیا در تمام شما مردم یک نفر مسلمان نیست؟ باز هم کسی به زینب (س) جواب نداد. 8
آنگاه که اضطراب بیش از حد زینب را مشاهده کرد. دستور داد: بی درنگ وارد گودال قتلگاه بشوید و کارش را بسازید.
خیلی غم انگیز بود
عالی
سلام چرا یک دو سه گذاشتین ولی منبع ها را ننوشتین ؟
خیلی غم انگیز ????????????
سلام لعنت بر یزید و دشمنان امام حسین علیه السلام. ولی من باور نمی کنم که حضرت زینب چنین حرفی و کاری را کرده باشه.
تاریخ دقیق رحلت حضرت فاطمه برای این معلوم چون شبانه دفن شدن و نباید هیچکس از جای مزارشون با اطلاع میشد.رحلت پیامبر هم برای اینه که سنی ها خیلی مسائل رو طور دیگه ای گفتن.چون پیامبر و قبول داشتن وما هم قبول داریم برای همین نمی تونیم روایت سنی ها رو به طور قطع رد کنیم.اما از تعداد کشته شدگان توسط اسب امامحسین فقط روایاتی هست که به امام حسین اعتقاد کامل داشتن.برای همین دقیقه.اگر دلها سیاه باشه برای رد هر حقیقتی راهی پیدا می کنه....
سواران اطراف اسب را محاصره کردند تا آن را دستگیر نمایند؛ ولی اسب بر آنان تاخت و با پاهای خود چهل نفر پیاده و ده نفر سواره نظام را به درک فرستاد. برایم جالب است که آمار کشته شدگان سواره و پیادۀ دشمن توسط یک اسب دقیقا در تاریخ ثبت شده است ولی تاریخ دقیق رحلت پیامبر (ص) و دختر نازنینش فاطمهالزهرا (س) را کسی بیاد ندارد . دو تاریخ برای رحلت شخص مهمی چون پیامبر و ذکر سه تاریخ و برگزاری سه دهه فاطمیه نشان از چیست ؟ راویان گزینشی عمل میکرده اند یا مسلمانان و بخصوص شیعیان خیلی ساده لوح هستند ؟ امیدوارم نظر مرا هم منعکس کنید گرچه بعید میدانم برای هشیاری مردم اقدام کنید .
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
خیلی غم انگیز بود
با سلام،آه که دل یک اسب از دل یک انسان!نازکتر است.
بسیار غم انگیز بود
خیلی جالب و سوزناک بود ..... لعنت بر دشمنان اسلام ......