اینروزهای دم عیدی حال و هوایش که کربلایی میشود، باد هم که میوزد بوی تربت تو را میپراکند، باران که میبارد طعم آبهای سقاخانهی حرم عباس را میدهد، ابرها شبیه سایهبانهای حرمت میشوند و خورشید بخش کوچکی از گنبد طلاییات میگردد و اینگونه میشود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه دست به دست هم میدهند تا دل من هرلحظه بیشتر در این قفس تنگ فاصلهها احساس خفگی کند. من که اینایام نوروز بیشتر از قبل دلم پر میکشد تا کنار تو سالَم را تحویل کنم و روی فرشهای حرم تو نماز محبت بخوانم و یک دور تسبیح ختم عاشقی بردارم.
هفتادودو بار یاحسین بعد از هربار صدوسیوسه مرتبه یاکاشفالکرب وبعد از آن پنج بار یازینب!
ختم عاشقی یعنی آنجا که میگویی یامقلبالقلوب، قلبت جز برای او نتپد و آنجا که ابصار میگویی چشمت جز آنچه او میپسندد نبیند.
ختم عاشقی یعنی وقتی مدبر را میخوانی جز به تدبیر او دل نبندی و وقتی لیلوالنهار را میگویی شب و روزت را و جوانی ات را همه یکسره وقف نوکری او کنی.
ختم عاشقی یعنی آن زمان که محول را گفتی حالت را از هرچه غیر اوست جدا کنی و خودت را به خودش بسپاری.
از اینجا به بعدش دیگر دست تو نیست، احسنالحالت کرده اند.
امسال بهار، سال نویی را آورده سرشار از با حسین بودن؛ سرشار از عطر سیب.
عید شما مبارک ارباب! ای کاش میشد امسال میان دیدوبازدیدهایمان به دیدن ششگوشهی شما هم بیاییم !
از پنجره های ضریح به عید نگاه کردین! بسیار خوب
بسیار زیبا و تاثیر گزار