سید مرتضی علم الهدی در کتاب «تنزیه الانبیا» به بررسی یکی از شبهات مربوط به حرکت امام حسین (ع) پرداخته و اینگونه آورده است که:
اگر بپرسند که در حالی که دشمنان و والی یزید در کوفه منتظر سیدالشهدا علیهالسلام بودند و آن جناب رفتار کوفیان با پدر و برادرشان را دیده بودند و «ابنعباس» هم در هنگام خروج از مکه به این جریان اشاره میکند و به ایشان هشدار میدهد، چرا ایشان با خانواده خود از مکه به سوی کوفه حرکت نمودند؟ از این گذشته وقتی خبر شهادت «مسلمبنعقیل» به ایشان رسید چرا باز نگشتند و همچنان به مسیر خود ادامه دادند؟ و اماننامه ابنزیاد را نپذیرفتند و با آن تعداد کم تن به جنگ دادند؟ و مانند برادرشان که با معاویه صلح کردند، حاضر به بیعت با یزید نشدند؟ پس چگونه رفتار این دو برادر با هم قابل جمع است؟
در پاسخ میگوییم: امام (ع) هر گاه گمان کند که مطابق امر امامت، میتواند به حق خود برسد بر او واجب است قیام کند هر چند که با مشقت همراه باشد و اباعبدالله (ع) عازم کوفه نشدند مگر بعد از رسیدن دعوتنامهها، نامهها و پیماننامههای کوفیان بدون آنکه از آنها بیعت خواسته باشند. نامههای بسیاری از سوی اعیان و اشراف و بزرگان کوفه در زمان معاویه به دست آن حضرت میرسید، ایشان به جهت صلح امام حسن (ع) با معاویه آن دعوتنامهها را بنا بر آنچه بر گردنشان بود بر میگرداند. اما نامههایی نیز بعد از شهادت امام حسن (ع) و در زمان یزید به امام حسین (ع) رسید و چون وعده برادرشان با معاویه سپری شده بود بنابراین حضرت به کوفیان وعده دیدار دادند و آنان باز در پاسخ میل خود به دیدار حضرت را ابراز کردند.
در ظاهر امر اسباب پیروزی بر دشمنان برای سیدالشهدا (ع) هویدا بود اما کار برعکس شد و منجر شد به اینکه حضرت با تعداد کم در راه دین حق جنگ کنند.
از سوی دیگر حضرت از ضعف والی کوفه و تسلط صاحبان دعوتنامهها که از اشراف و بزرگان آن شهر بودند اطلاع داشتند لذا تصمیم به رفتن گرفتند و گمان نمیکردند که آنها حیله کرده باشند و این گونه ورق برگردد. چنان که وقتی مسلم به شهر کوفه رسید از اکثر اهل آن شهر بیعت گرفت اما هنگامی که عبیدالله وارد کوفه شد و خبر آمدن جناب مسلم، بیعت با مردم و ساکن شدن ایشان در منزل «هانیبنعروه» را شنید و به خانه هانی آمد. مسلم نیز قصد داشت ابنزیاد را در همان منزل هانی به قتل برساند اما به جهت فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند به حیله کسی را نکشید از کشتن وی در خانه هانی امتناع کرد.
جناب مسلم در منزل هانی بود تا زمانی که ابنزیاد، هانی را دستگیر نمود. سپس وی با جماعتی از اهل کوفه قصر ابنزیاد را محاصره کرد و او به حدی ترسید که از افراد خود خواست تا مردم را برانند و از یاری مسلم بترسانند.
لذا اکثر آنان از اطراف جناب مسلم پراکنده شدند و جز چند نفری با ایشان باقی نماندند.
قصد ما از بیان این مطالب این است که در ظاهر امر اسباب پیروزی بر دشمنان برای سیدالشهدا (ع) هویدا بود اما کار برعکس شد و منجر شد به اینکه حضرت با تعداد کم در راه دین حق جنگ کنند.
اما جمع میان رفتار آن حضرت و امام مجتبی (ع) واضح است. زیرا امام مجتبی (ع) برای دفع فتنه و نجات جان شیعیان و خانواده خود صلح کردند و ایشان به اطمینان به دعوت کوفیان و زیادی یاران و همراهان رهسپار آن دیار شدند و وقتی که کار عکس شد و حیله آنان معلوم گشت حضرت قصد برگشت کردند اما راه را بر ایشان بستند.[1]