مقدمه
هدایت و راهیابی برای طی کردن مسیری که انسان را به سعادت برساند، به طور فطری در انسان وجود دارد. در کنار این امر فطری، عوامل زیادی وجود دارد که میتواند مایه گمراهی او گردد. علل و عواملی که مانع رسیدن انسان به مقامی که شایسته آن است میشود و او را از راه حق بازمیدارد، گاهی مربوط به خود اوست و گاه مربوط به اجتماع و محیط پیرامون وی است. انسان در دگرگونیهای اجتماع همواره با انواع و اقسام آزمایشها روبهروست. چنانچه فرد نتواند به درستی راه صحیح را تشخیص دهد، به فرجام بدی دچار خواهد شد.
در دوران حکومت امام علی (ع) با توجه به تحولات سیاسی آن زمان، افراد گرفتار انحرافات و شبهات شدند و نتوانستند مسیر حق را به دلیل فاصله گرفتن از اسلام ناب تشخیص دهند و سرانجام به سرنوشتی شوم دچار شدند. شمر بن شرحبیل (ذیالجوشن) بن اَعوَر بن عمرو، یکی از این افراد است که زندگیاش دارای فراز و فرودهایی است. فرودی که او را به یکی از بدنامترین انسانهای روی زمین تبدیل کرد و ملعون انس و جن نمود. بررسی شخصیت و جنایات وی میتواند از باب عبرت و پندآموزی برای حقیقتجویان مفید باشد.
مقاله پیش رو به شخصیتشناسی و نقش او در فجایعی که در قیام امام حسین (ع) به ویژه در روز عاشورا مرتکب شده، پرداخته است.
شخصیتشناسی شمر بن ذیالجوشن
او؛ ابوسابغه، شمر بن ذیالجوشن، ضباب بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه بن معاویه بن بکر بن هوازن بن منصور است (ابن عساکر، 1415: 23/ 188). وی از تابعین و رؤسای قبیله هوازن از تیره بنی عامر بن صعصعه و از خاندان ضباب بن کلاب به شمار میرود (ابن عبد ربه، 1416: 3/306). تاریخ ولادت او به درستی مشخص نیست. امام حسین (ع) مادرش را در واقعه کربلا، زن بزچران خطاب کرده است (مفید، 1369: 2/96). سرانجام وی پس از ارتکاب جنایات متعدد، در سال 66 هجری به دست یاران مختار ثقفی به هلاکت رسید (بلاذری، 2000: 6/ 58).
خوارزمی در وصف شمر مینویسد:
(شمر) از نقشآفرینان اصلی جنایات کربلاست. او زشترو و زشتکردار بود. (خوارزمی، 1418: 2/ 41)
دوران مثبت زندگی شمر بن ذیالجوشن
همراهی با حضرت علی (ع)
شمر در دوران حکومت ابوبکر نقش چندانی نداشت زیرا هرچند او را از اصحاب رسول خدا (ص) بدانیم، در آن دوران سن چندانی نداشته است که بتواند نقش مهم و سرنوشتسازی بر عهده گیرد. در دوران عمر و عثمان نیز تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، نامی از شمر در تاریخ ثبت نشده است. با کشته شدن عثمان در سال 35 هجری، علی بن ابیطالب (ع) به خلافت برگزیده شد. آن حضرت، کوفه را بهعنوان پایتخت حکومت خویش برگزید و در آنجا ساکن شد. با آمدن خلیفه به کوفه، شمر که از سران و بزرگان کوفه به شمار میآمد، نزد حضرت رفت و در جنگها و درگیریها در رکاب امیرالمومنین على (ع) حضور یافت. شمر در جنگ صفین حاضر بود. او در این جنگ به دلیل درگیری با ادهم بن محرز باهلی، بهسختی مجروح شد، بهگونهای که ادهم با شمشیر، استخوان پیشانی وی را شکافت. شمر نیز بهعنوان انتقام، نیزهای به او زد و او را از اسب به زیر افکند. با اینحال ادهم با کمک شامیان از مرگ رهایی یافت (نصر بن مزاحم، 1370: 366).
دوران منفی زندگی شمر بن ذیالجوشن
1. در مقابل امام على (ع)
پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر مسلمان به نام خوارج بود. هستههای نخستین این گروه منحرف که به «خوارج نهروان» و «مارقین» معروف بودند، با شعار «لا حکم الا الله» به مرحله ظهور رسید. نام بعضی از سران و افراد این جنبش، در مصادر تاریخی به ثبت رسیده است، ولی در هیچیک، نام شمر بن ذیالجوشن در شمار این افراد دیده نشده است. تنها در کتاب «صلح الحسن (ع)» چنین آمده است: (آل یاسین، 1410: 60)
سرکردگان خوارج در کوفه عبارتاند از: عبدالله بن وهب الراسبی، شیث بن ربعی، عبدالله بن الکوا، الاشعث بن قیس و شمر بن ذیالجوشن.
امام حسن مجتبی (ع) به هنگام وفات به برادرش حسین (ع) فرمود:
«همانا پدرم على (ع) پس از جنگ صفین در خطبهای، خبر شهادت من و تو را به مردم داد. اشعث بن قیس که در مجلس حضور داشت، برخاست و گفت: اخباری را میگویی که رسول خدا (ع) نیز آن را ادعا نکرده است! این علوم را از کجا به دست آوردهای؟ پدرم پاسخ داد: ای آتش بیار معرکه! همانا پسرت، محمد بن اشعث نیز از قاتلان حسین (ع) است. به خدا سوگند! شمر بن ذیالجوشن و شبث بن ربعی و زبیدی و عمرو بن حریث نیز از آنان هستند.» (ابن حمدان، 1377: 1/184)
آن حضرت، در این خطبه نیز شماری از خوارج را نام برده و شمر را نیز در ردیف آنان آورده است. شاید مقصود ایشان این بوده است که بگوید شما خوارج که ادعای دینداری دارید، فرزند دختر رسول خدا (ص) را خواهید کشت.
پس از آن، شمر در شمار اطرافیان معاویه شد. شیخ مفید چنین مینویسد:
«معاویه، نامهای برای امیرالمؤمنین علی (ع) فرستاد. حضرت نیز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست طرماح بن عدی طایی به دمشق فرستاد. وی پس ازآنکه به شام رسید، پرسید: فرماندههان معاویه کجایند؟ به او پاسخ دادند: کدامشان را میخواهی؟ گفت: ابوالاعوراسلمی، عمروعاص، شمر بن ذیالجوشن و هدی بن محمد بن اشعث کندی را میخواهم.» (مفید، 1413: 139)
در این خبر، شمر با صراحت در شمار متصدیان لشکر معاویه قرارگرفته است و این خود، گواهی روشن بر روحیه فرصتطلبی اوست. پس ازاین دوران، شمر با روی آوردن به امویان، به طور آشکار در صف مخالفان خاندان عصمت و طهارت (ع) قرار گرفت.
2. نفوذی در سپاه امام حسن (ع)
با شهادت على (ع) شمر در رکاب امام مجتبی (ع) و در برابر معاویه قرار گرفت. این مسئله را به دو گونه میتوان تفسیر کرد؛ ممکن است او به دلیل روحیه فرصتطلبی خویش، وضعیت را چنان دیده که با امام حسن (ع) بیعت کند و به لشکر او درآید. همچنین ممکن است وی از نیروهای نفوذی ستون پنجم معاویه در لشکر امام (ع) بوده که جز کارشکنی، سودی برای حضرت نداشتند. شیخ محمدجواد مغنیه از عالمان و مفسران شیعه اهل لبنان در قرن چهاردهم هجری - مینویسد: (مغنیه، 1421: 62)
بسیاری از افرادی که در قتل امام حسین (ع) شرکت داشتند، در زمان امام حسن (ع) در رکاب او بودند و پیش از صلح، مایه ازهمپاشیدگی لشکر ایشان شدند. از آن جمله، شمر بن ذیالجوشن است.
3. شهادت دروغ در قتل حجر بن عدی
شمر هنگام دستگیری حجر بن عدی از صحابه پیامبر (ص) و از یاران على (ع) در سال 51، جزو کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است. (طبری، 1387 ق: 5/ 270)
4. مشارکت در قتل مسلم بن عقیل
وقتی مسلم بن عقیل در سال 60 هجری از سوی امام حسین (ع) به کوفه رفت، شمر از جمله افرادی بود که از سوی عبیدالله بن زیاد ؛ حاکم کوفه مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد. (مفید، 1414: 2/ 52)
5. تحریک ابنزیاد برای جنگ با امام حسین (ع)
پسازآنکه امام حسین (ع) به کربلا رسید، عمر بن سعد قصد جلوگیری از جنگ و خونریزی داشت و به دنبال راهحلی مسالمتآمیز بود اما شمر، ابنزیاد را که به نظر میرسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد. وقتی عمر بن سعد نامه شمر را خواند، گفت:
«چیست تو را؟ وای به حال تو! خدا آوارهات کند و زشت گرداند. آنچه برای من آوردهای، به خدا من گمان دارم همانا تو از او جلوگیری کرده از اینکه پیشنهادی که من برایش نوشته بودم بپذیرد و کاری را که ما امید اصلاح آن را داشتیم بر ما تباه ساختی. به خدا حسین تسلیم کسی نشود؛ همانا جان پدرش (علی) در سینه اوست (و او کسی نیست که تن به خواری دهد.) شمر گفت: اکنون بگو چه خواهی کرد؟ آیا فرمان امیر را انجام میدهی و با دشمنش میجنگی؟ وگرنه به کناری برو و لشکر را به من واگذار. عمر بن سعد گفت: نه چنین نکنم و امارت لشکر را به تو وانگذارم و خود انجام دهم و تو امیر بر پیادگان باش.» (همان: 91)
6. حیله برای جدا کردن حضرت عباس از سپاه امام حسین (ع)
شیخ مفید دراینباره نوشته است:
«عمر بن سعد پسین روز پنجشنبه نهم محرم برای جنگ به سوی حسین (ع) برخاست و شمر آمد تا برابر همراهان حسین (ع) ایستاد و گفت: فرزندان خواهر ما کجایند؟ ابوالفضل العباس، جعفر، عبدالله و عثمان ؛ فرزندان علی بن ابیطالب (ع) بیرون آمدند و گفتند: چه میخواهی؟ گفت: شما ای خواهرزادگان! درامانید. آن جوانمردان به او گفتند: خدا تو را و امانی که برای ما آوردهای لعنت کند؛ آیا به ما امان میدهی و فرزند رسول خدا امان ندارد؟» (مفید، 1414: 2/91)
7. زخمزبان و اهانتهای شمر در حادثه عاشورا
پس ازآنکه امام برای تذکر به سپاه کوفه خطبهای در سابقه درخشان خاندانش و بیاناتی از رسول اکرم (ص) در مورد دوستی اهلبیت آغاز نمود، شمر کلام امام را قطع کرد و بیادبی نمود اما حبیب بن مظاهر به او پاسخ دندانشکنی داد (طبری، 1387 ق: 5/425) یکبار دیگر زمانی که زهیر بن قین، از یاران امام، به پند و اندرز کوفیان پرداخت و آنان را به یاری امام حسین (ع) دعوت کرد، شمر بهسوی او تیری پرتاب نمود و به او اهانت کرد. (همان)
یکبار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین (ع)، شمر قصد داشت به خیمهگاه حضرت حمله کند که امام او را از این کار بر حذر داشت و شمر بازگشت. (همان)
8. دستور به شهادت ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی
پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و درحالیکه سروصورت عبدالله را پاک میکرد رستم غلام شمر بن ذیالجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. گفتهاند او نخستین زن شهید در واقعه کربلاست (طبری، 1387 ق: 438/5)
9. شهادت نافع بن هلال توسط شمر
عمر بن سعد به شمر دستور داد تا نافع بن هلال را بکشد. نافع به شمر گفت: «به خدا قسم ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، درحالیکه خونهای ما را بر گردن داشته باشی. خدا را سپاس میگویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرارداد!» سپس به دست شمر به شهادت رسید (طبری، 1387 ق: 5/442)
10. شهادت امام حسین (ع)
شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند (مفید،2: 1414/111) سپس با فرمان او، همه بهسوی امام حمله بردند و کسانی از جمله سنان بن انس و زرعه بن شریک ضربههای نهایی را بر امام وارد کردند.
در احوال «شمر بن ذیالجوشن» آمده است که: چون او امام حسین (ع) را به قتل میرسانید، حضرت فرمود: «آیا مرا میشناسی؟ شمر جواب داد: آری، سپس اَنساب او را برشمرد. امام حسین (ع) فرمود: حالا که مرا خوب میشناسی، چرا اقدام به قتل من نمودهای؟ آن ملعون جواب داد: اگر من تو را نکشم، چه کسی جایزه یزید را بگیرد؟! امام حسین (ع) فرمود: ای شمر! جایزه یزید را بیشتر دوست داری یا شفاعت جدم رسول خدا را؟ او گفت: یک دانق (16 درهم) جایزه یزید در نزد من از تو و جدت رسول خدا بالاتر است.» (قندوزی، 1392 ق: 3/ 83)
درباره کسی که سر امام حسین (ع) را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است. به گفته واقدی، شمر امام حسین (ع) را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد. در برخی روایات گفته شده است که وی بر سینه امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد. (مفید، 2: 1414/117)
امام حسین (ع) در روز عاشورا به شمر گفت: (ابن عساکر، 1415: 23/189)
رسول خدا راست گفت که گویا سگ سیاه و سفیدی را میبینم که خون اهلبیتم را میآشامد.
11. توهین به اهل خیام
پس از شهادت امام حسین (ع) و غارت و آتش زدن خیمهها، شمر قصد داشت امام سجاد (ع) را که در بستر بیماری بود به قتل رساند، اما عدهای مانع او شدند. (طبری، 1387: 5/422)
در نقلی دیگر، پس از شهادت بسیاری از اصحاب امام حسین (ع) دشمنان بهسوی خیمهها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین (ع) فروبرد و فریاد زد: آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی شبث بن ربعی نیز او را سرزنش نمود (مجلسی، 1416: 45/127)
12. اهانت به اهل بیت امام حسین (ع) در اسارت
ابن سعد دستور داد سر 72 تن شهدای کربلا را از تن جدا کنند و به همراه شمر و تنی چند از فرماندهان سپاه به کوفه، نزد ابن زیاد ببرند. (همان)
سید بن طاووس مینویسد:
«آن گروه سر مقدس امام حسین (ع) و زنان و مردان اسیر آن حضرت را حرکت دادند. وقتی نزدیک دمشق رسیدند، امکلثوم به شمر که از آن گروه بود - فرمود: من به تو یک حاجت دارم. شمر گفت: چه حاجتی؟ فرمود: ما را از آن دری داخل شهر دمشق بکن که تماشاچیان کمتر باشند. دستور بده این سرهای بریده را از میان محملهای ما جلوتر ببرند و آنها را از ما دور بدارند. بهراستیکه ما از کثرت نظر تماشاچیان رسوا شدیم؛ زیرا در یک چنین وضعی قرارگرفتهایم. ولی شمر به علت آن ظلم و کفری که داشت، دستور داد سرها را بر فراز نیزهها زدند و در میان محملها تقسیم نمودند و ایشان را با آن وضع، به عمد از میان تماشاچیان عبور دادند. (ابن طاووس، 1417: 54)
فرجام بد شمر
سرانجام مختار جمعی را به همراه غلام خود ؛ زربی در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت و به قریهای به نام «ساتیدما» گریخت و از آنجا به قریهای به نام «کلتانیه» ؛ بین شوش و روستای صیمره رفت و نامهای برای مصعب بن زبیر فرستاد که آماده جنگ با مختار بود؛ اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و درحالیکه یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند. (بلاذری، 1997: 6/ 65)
نتیجهگیری
شمر در جنگ صفین، همراه امام علی (ع) با معاویه جنگید و حتی مجروح شد؛ اما پس از آن، به سوء عاقبت دچار گردید و به هواداران معاویه پیوست. از مهمترین عواملی که باعث بدفرجامی شمر شد، میتوان به دنیاطلبی، ریاستخواهی و فرصتطلبی او اشاره کرد. البته تربیت ناصحیح و محیطی که شمر در آن رشد کرده بود نیز بیتاثیر نبود؛ چنانکه امام حسین (ع) در واقعه کربلا، او را پسر زن بزچران خطاب کرده است.
شمر ازجمله انسانهایی بود که تنها سود شخصی خود را دنبال میکرد و برای نیل به آن، از هیچ عملی روگردان نبود. دنیاطلبی شمر در سخنانش با امام حسین (ع) وقتی شفاعت رسول خدا را در آخرت نمیپذیرد و جایزه یزید را ترجیح میدهد، کاملا نمایان است. شرارت و کینهتوزی وی در اقدام به آتش زدن خیمهها و همینطور، بیادبیها و زخم زبانهایش در حادثه عاشورا مسیر انحطاط او را که از جنگ صفین آغاز شده بود، به منتهای ضلالت و گمراهی رساند و نام او را در زمره شقیترین انسانهای تاریخ ثبت نمود.
منابع
ابن عبد ربه، احمد بن محمد (1416 ق)، العقد الفرید، تحقیق: مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالعلمیه.
ابن عساکر، علی بن حسن (1415 ق)، تاریخ مدینه، دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالفکر.
آل یاسین، شیخ راضی (1410 ق)، صلح الحسن، بیروت، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول.
بلاذری، احمد بن یحیی (2000 م)، انساب الاشراف، دمشق، چاپ محمود فردوس عظم.
خصیبی، حسین بن حمدان (1377 ش)، هدایه الکبری، بیروت، موسسه البلاغ.
خوارزمی، موفق بن احمد (1418 ق)، مقتل الحسین (ع)، تحقیق: محمد سماوی، قم، انوارالهدی.
طبری، محمد بن جریر (1387 ق)، تاریخ الامم والملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (1392 ق)، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سید على جمال اشرف، قم، منظمه الاوقاف والشئون الخیریه، دارالاسوه للطباعه والنشر.
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (1416 ق)، بحارالانوار، تحقیق و تصحیح: جمعی از محققان، بیروت، دار احیا التراث العربی.
محمدجواد، مغنیه (1421 ق)، الشیعه والحاکمون، بیروت، دارالجواد.
مفید، محمد بن محمد (1369 ش)، الارشاد، ترجمه: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم.
____________ (1413 ق)، الاختصاص، تحقیق و تصحیح: علیاکبر غفاری و محرمی زرندی، قم، بینا.
منقری، نصر بن مزاحم (1370 ش)، پیکارصفین (ترجمه وقعه صفین)، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، ترجمه: پرویز اتابکی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم.